چکیده:
تِیْمور گورْکانی (ﺣﻜ. 771-807ﻫ) در سومین مرحله از یورش های خود، یورش هفت ساله، در 803ﻫ به شام لشکر کشید. در این مقاله زمینه ها و علل لشکرکشی تیمور به شام بررسی شده، مسئله ای که به جنبههای گوناگون آن در پژوهش های پیشین توجهی نشده است. در سیاست های توسعه طلبانه و دینمدارانه تیمور یورش به سرزمین های شام و مصر در اولویت نبود. او بارها کوشید با نامه نگاری و دیپلماسی نظر ممالیک را به ایجاد روابط مسالمت آمیز جلب کند؛ واکنش ممالیک به پیشنهادهای تیمور، دور از تدبیر و آداب دیپلماتیک بود. راهبرد کلان ممالیک در مواجهه با تیمور، نه صلح و نه جنگ بود، در حالی که تیمور در پی برقراری رابطه سیاسی و اقتصادی و حداکثر پذیرش دستنشاندگی از سوی ممالیک بود. ممالیک نه تنها به مکاتبات تیمور روی خوش نشان نداند، بلکه ایلچیان او را کشتند و بارها به درخواست تیمور برای آزادی یکی از سرداراناش وقعی ننهادند. در این شرایط بود که تیمور به شام حمله کرد و در شهرهای آن به ویژه دو شهر اصلی آنجا، حلب و دمشق، دست به کشتار و ویرانی زد.
Timar/Tamerlane (r. 771-807/1370-1405) in the third stage of his attacks, the seven-year attack, in 803/1400-1 marched to Syria (Sham). In this article, the grounds and causes of Timur's campaign to the Syria are investigated. In Timar's expansionist and religious policies, attacking the lands of Syria and Egypt was not a priority. He tried many times through letter writing and diplomacy to attract the opinion of the Mamluks to establish peaceful relations. But the reaction of the Mamluks to Timur's proposals was far from tact and diplomatic manners. The grand strategy of the Mamluks in facing Timur was neither peace nor war, while Timar was seeking to establish political and economic relations and to accept maximum support from the Mamluks. Not only the Mamluks did not accept Timar's correspondence, but also killed his emissaries and repeatedly refused Timar's request for the release of one of his generals. It was in this situation that Timar attacked Syria and started killing and destroying its cities, especially the two main cities there, Aleppo and Damascus.
خلاصه ماشینی:
َ در زبان فارسی ایمن ابراهیم شریده (١٣٨٤ش ) در روابط سیاسی ایران عهد تیموریان با مصر و شامات عهد ممالیک بیش از دیگران به یورش تیمور به شام پرداخته ؛ اما کار او دارای ضعف هایی اساسی است ، ازجمله : رونویسیهای بسیار از منابع در چندین صفحه پیدرپی و گاه بی نشانه ای از آغاز و انجام منقولات (مثلا نک .
بررسی روابط خارجی مغولان و تیمور با ممالیک و رویدادهای سیاسی و نظامی مرتبط با آن در دستور کار برادبریج قرار نداشته و از این روی او به زمینه ها و علت های یورش تیمور به شام نپرداخته است .
همچنین سلطان برقوق ، با رسیدن خبر پیشرفت لشکر تیمور در ایران در ۷۸۹ه شماری از فرماندهانش را برای انجام برخی از اقدامات دفاعی به شام گسیل داشت (ابن فرات ، ۱۹۳۶: ۱۲/۹؛ ابن تغری بردی، ۱۴۱۳: ۲۴۷/۱۱).
برقوق این گونه مخالفت خود را با تیمور آشکار ساخت (ابن فرات ، ۱۹۳۶: ۳۶۸/۹-۳۶۶؛ مقریزی، ۱۹۷۱: ۸۰۱/۲-۷۹۹؛ برادبریج ، ۱۳۹۹: ۲۵۵-۲۵۴).
تیمور خود نیز در سومین نامه به برقوق «با خشمی برخاسته از سنت های چنگیزی و اسلامی» (برادبریج ، ۱۳۹۹: ۲۵۶) این کشتار را یادآوری میکند: «وَ قدَ قتَل˓تُم العُلماءََ و عَصَیتُم رب الارضَ و الَّسماءَ و أَرقتُم دَمَ الاشراف / تو علماء را کشتی و در برابر پرودگار آسمان و زمین عصیان ورزیدی و خون اشراف (بازماندگان پیامبر) را ریختی» (مقریزی، ۱۹۷۱: ۸۰۴/۳؛ ابن فرات ، ۱۹۳۶: ۳۷۲/۹).