چکیده:
تغییر و اصلاح نظام آموزشی دغدغۀ محوری طیفی از اندیشوران متجدد دورۀ متقدم پهلوی بود که بهمثابۀ یک گفتمان تجددگرا در سپهر فرهنگی این روزگار جلوه یافت. نمایشنامه یکی از ابزارهای بیان این دغدغهها بود که بهمثابۀ یک گونۀ نوشتاری جدید قابلیت بیان مفاهیم نو را در قالبی محاورهای و داستانوار داشت. در پژوهش حاضر ضمن واکاوی محتوای نمایشنامههای مشروطه و دورۀ متقدم پهلوی کوشش شده است تا ذهنیت بخشی از نخبگان تجددگرا در پیوند با امر آموزش و نسبت آن با توسعۀ فرهنگی کشور بررسی شود. بررسی تحلیلی محتوای این نمایشنامهها از یک تحول در گفتمان آموزش حکایت دارد؛ تحولی که میتوان آن را جلوهای از تجددگرایی تفسیر کرد. نقد نگرش سنتی و عرضۀ مضامین تازه، مفهومپردازی نوآیین از «وطن»، پافشاری بر ضرورت آموزش همگانی ازجمله برای بزرگسالان و تأکید بر تربیت جسم دوشادوش آموزش بازتابی از این تحول گفتمانی است. همچنین تغییر رویکرد نمایشنامهنویسی دورۀ پهلوی در مقایسه با دورۀ مشروطه تابعی از شرایط سیاسی زمانه بود که با سیاستهای دولت پهلوی در زمینۀ نوسازی همنوایی داشت. افزون بر این، تمرکز ویژه بر مفهوم آیندۀ بهتر برای «وطن» در این نمایشنامهها را میتوان بازتابی از گفتمان ناسیونالیسم دورۀ پهلوی دانست که ناظر بر اهمیت آموزش بهمثابۀ دهلیزی برای گذار به یک کشور توسعهیافته و پیشرفته در تلقی تجددگرایان این عصر بود.
Changing and reforming the educational system was the central concern of a range of modern thinkers of the advanced Pahlavi era, which appeared as a modernist discourse in the cultural sphere of this time. The play was one means of expressing these concerns, which, as a new type of writing, could express new concepts in a conversational and story-like format. In the current research, while analyzing the content of constitutional plays and Pahlavi's advanced period, an attempt has been made to examine the mentality of some of the modernist elites in connection with education and its relationship with the country's cultural development. An analytical examination of the content of these plays shows a change in the education discourse, a development that can be interpreted as a modernism manifestation. Criticism of the traditional attitude and introduction of new themes, a new conceptualization of “homeland”, insisting on the necessity of education for all, including adults, and emphasizing physical education alongside education, is a reflection of this discourse evolution. Also, the change in the playwriting approach of the Pahlavi period, compared to the constitutional period, was a function of the political conditions of the time, which was consistent with the policies of the Pahlavi government in the modernization field. In addition, the particular focus on the concept of a better future for the “homeland” in these plays can be seen as a reflection of the nationalism discourse of the Pahlavi era, which focused on the importance of education as a corridor for the transition to a developed and advanced country in the view of the modernists of this era.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر ضمن واکاوي محتواي نمايش نامه هاي مشروطه و دورة متقدم پهلوي کوشش شده است تا ذهنيت بخشي از نخبگان تجددگرا در پيوند با امر آموزش و نسبت آن با توسعۀ فرهنگي کشور بررسي شود.
براي نگارش اين پژوهش نمايشنامه هاي زير نيز بررسي شد اما موضوع آموزش از درون مايه هاي موردتوجه نويسندگان آن ها نبود: وزير خان لنکران ، خرس قولدورباسان (دزدافکن )، مرد خسيس ، وکلاء مرافعه ، ملاابراهيم خليل کيمياگر، مازيار، اتللو، طبيب اجباري، طريقۀ حکومت زمان خان بروجردي، استاد نوروز پينه دوز، تياتر ضحاک، سرگذشت اشرف خان حاکم عربستان ، کربلا رفتن شاه قلي ميرزا، عشق بازي آقاهاشم خلخالي، مشروطيت ايران ، رستاخيز شهرياران ايران ، شب هزارويکم ، جنگ مشرق و مغرب يا داريوش سوم ، آخرين يادگار نادرشاه ، سرگذشت پروانه ، عجب پکري، در راه مهر، دوست خود را بشناس ، آدم و هوا، حسن صباح و خيام و نظام الملک ، شيفته حافظ ، سه عاشق پررو، لباس قاضي، اوشين پايل ، تربيت نااهل ، کفش حضرت غلمان ، تأثير زن وظيفه شناس ، جيجک عليشاه ، تياتر مستبدين ، تياتر جديد، ارباب فرج الله يا همبستر منفعل ، وطن در خطر است ، اسرار يک حوزة سياسي، وداع ، وعدة پاييز، پرندة آبي، سربزنگاه ، پروين دختر ساسان ، مکالمۀ خسرو و برزو، عشق و وظيفه ، حس مادري يا زندگي تاريک .
نمايش نامه هم در کنار ديگر گونه هاي نوشتاري نوظهور ازجمله رهاوردهاي عصر تجدد بود که بخشي از نخبگان فرهنگي تجددگرا از آن براي بيان دغدغه هاي خود در زمينۀ مقولۀ آموزش و موانع پيشِ روي آن بهره گرفتند.