چکیده:
«استبداد شرقی» یکی از مهمترین رویکردها و نظریههایی است که تا کنون برخی ازاندیشمندان غربی، از دریچهی آن به رویدادهای اسطورهای، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در شرق، نگریستهاند. براساس ایننظریه، دولت، یا حکومت، در جوامع آسیایی، به دلیلِ عوامل جغرافیایی، کمآبی و پراکندگی روستاها، به مثابهی یکنهاد بىرقیب سیاسى با حذف همهی ساختها و نهادهای اجتماعى، از جمله اشرافِ مستقل، به صورت نیرویی قدرتمندتر از جامعه درآمده، است؛ اما، اقداماتِ خاندانِ رستم در شاهنامه که احتمالاً بازتابی از تجسمِ کوشش و تلاشِ طبقهی اشراف اشکانی است، مؤیِّد این مسئله است که این خاندان، با بهرهمندی از پایگاهِ قدرتمندِ سیاسی و اقتصادیشان، نقشِ مؤثری را در تحدید و توزیع قدرت داشتند؛ در واقع، یافتههای پژوهش نشان میدهد که خاندانِ رستم با تعیین ِپادشاه در مواقع حساس و یاری رساندن به شاهان با ارتشِ مستقل و مجهز، از استقلالِ سیاسی و همچنین با پرداختن به امور مستقلِ بازرگانی و دهقانی و کسب ثروتِ فراوان از روشهای مختلف مانند غنایمِ جنگی و...، از استقلال اقتصادی نیز برخوردار بودند.
Oriental despotism is one of the most important approaches and theories through which some western thinkers have viewed the mythological, political, economic and cultural events in the EAST. According to this theory, the state, or goverment, in Asian societies due to geographical factors, water shortage and rural dispersion, as a rival political institution by eliminating all social structures and institution, including independent aristocracy, as a more powerful force. Has come from the community; However, the actions of the Rostam dynasty in the Shahnameh, which is probably a reflection of the embodiment of the Parthian aristocrasy, confirm that this dynasty, taking advantage of their strong political and economic base, played an effective role in limiting and balancing power; in fact, the research findinds show that the Rostam dynasty, by appointing a king in critical situations and assisting the kings with an independent and equipped army, gained political independence as well as dealing with independent trade and peasent affairs and gaining abundant wealth in various ways. Like the spoils of war, etc. they also enjoyed economic independence; In a way, this class not only did not have complete dependence on kings, but in many cases also had power equal to that of kings.
خلاصه ماشینی:
براساس این نظریـه ، دولـت ، یـا حکومـت ، در جوامـع آسـیایی ، بـه دلیـلِ عوامـل جغرافیایی ، کم آبی و پراکندگی روستاها، به مثابه ی یک نهاد بی رقیب سیاسـی بـا حـذف همـه ی ساخت ها و نهادهای اجتماعی ، از جمله اشرافِ مستقل ، به صورت نیرویی قدرت مندتر از جامعه درآمده ، است ؛ اما، اقداماتِ خاندانِ رستم در شاهنامه که احتمالاً بازتـابی از تجسـمِ کوشـش و تلاشِ طبقه ی اشراف اشکانی است ، مؤِّید این مسئله است که این خاندان ، با بهره مندی از پایگاهِ قدرتمندِ سیاسی و اقتصادی شان ، نقشِ مؤثری را در تحدید و توزیع قدرت داشـتند؛ در واقـع ، یافته های پژوهش نشان مـی دهـد کـه خانـدانِ رسـتم بـا تعیـینِ پادشـاه در مواقـع حسـاس و یاری رساندن به شاهان با ارتشِ مستقل و مجهز، از استقلالِ سیاسی و همچنین با پـرداختن بـه امور مستقلِ بازرگانی و دهقانی و کسب ثروتِ فراوان از روش های مختلف مانند غنایمِ جنگی و...
١. ٣ شاه نشانی خاندانِ رستم و نظارت مستقیم آنان بر امور پادشاهی رضاقلی و کاتوزیان که با توجه به نظریـه اسـتبداد شـرقی بـه تحلیـل تـاریخ ایـران و تفـاوت نظام شاهی در غرب و ایران پرداخته اند و چنین ، تبیین ، کرده اند فردی که در غرب به پادشـاهی منصوب می شد، می بایست از طرف دو نهاد قدرتمنـد کلیسـا و خـانواده ی شـاهی یـا اشـراف موردتأیید قرار می گرفت ، به نظر آنان ، تأیید این دو نهاد مستقل ، ضمن اینکه روندِ قـرارگـرفتن افراد را در مقامِ پادشاهی تسهیل می کـرد، موجـب ، مـی شـد کـه محـدودیتی از جهـت قـدرت مطلقه شدن پادشاه نیز ایجاد کند.