چکیده:
در این مقاله تجربه و نگرش دینی ویتگنشتاین مورد بررسی قرار گرفت است.او در جوانی دیدگاه مثبتی درباره دین نداشت،اما تجارب وی در جنگ جهانی اول تحول عمیقی در نگرش دینیاش بوجود آورد.وی در مرحله دوم از تفکر خود تا تصویری از دین عرضه کرده که بسیار تأثیرگذار بوده است و همین امر سبب شده است تا وی به عنوان فردی ایمانگرا fideist شناخته شود.ویتگنشتاین دین را گونهای زندگی میدانست که خودش در آن مشارکتی نداشت اما با آن همدلی داشت.وی بر آن بود که دین به قلمرو ارزش تعلق دارد و در چهارچوب قضایای زبانی نمیگنجد.به اعتقاد او دین گونهای تجربه است که به قلمرو ناگفتنیها تعلق دارد و با معیار مورد قبول فیلسوفان تحصلی مذهب و یا هرمعیار دیگر علمی و فلسفی نمیتواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد او دین گونهای تجربه است که به قلمرو ناگفتنیها تعلق دارد و با معیار مورد قبول فیلسوفان تحصلی مذهب و یا هرمعیار دیگر علمی و فلسفی نمیتواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
به نظر ویتگنشتاین تجربهای که از طریق دین برای آدمی حاصل میشود بیانناپذیر است این برداشت او از تجربه دینی با آنچه برخی عرفای بزرگ گفتهاند و نیز با تصور«اوتو»از امر قدسی به عنوان ذاتی ورای ادراک آدمی موافق است.
نزد او اینگونه تجربه از این باور مردم که خدا خالق عالم است و ما در پناه او هستیم،ناشی میشود و چنین تجربهای به قلمرو ارزش ناگفتنیها مربوط است و با معیار مورد قبول فیلسوفان تحصلیمذهب و یا هرمعیار دیگر علمی و فلسفی نمیتواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
وی به شدت با آنان که سعی میکنند تا اعتقادات دینی را با روش علمی اثبات کنند مخالفت میورزد و اعتقاداتی را که به شیوه علمی به اثبات رسیده باشد نهتنها اعتقاد نمیداند،بلکه جزو خرافات به شمار میآورد و در همین رابطه درباره کشیشی به نام «پدر اوهارا1»که میکوشید تا باورهای دینی را با دلایل علمی اثبات کند میگفت:«من با قاطعیت اوهارا را غیر منطقی مینامم و باید بگویم که اگر ایمان دینی این است پس همه آن خرافات2است.
اما این روند نمیتواند تا بینهایت ادامه یابد،بلکه باید به پیشفرضهایی بنیادی برسیم که بدون استدلال عقلی پذیرفتهایم و بنابراین از دیدگاه ویتگنشتاین دینداران معتقدند که این پیشفرضهای بنیادی در خود نظام اعتقادی دینی است و از بیرون بر آن نظام تحمیل نمیشود."