چکیده:
فلاسفه دربارۀ چیستی و حقیقت نفس آراء متعددی مبتنی بر دوگانهانگاری (تجرد نفس، مبتنی بر قدم و حدوث نفس پیش از بدن، یا همراه با آن) یا وحدتانگاری (حدوث جسمانی نفس) ارائه کردهاند. ملاصدرا نفس را حادث جسمانی میداند. اصول حکمت متعالیه، همچون حرکت جوهری و اصالت و تشکیک وجود، بهانضمام نظریۀ حدوث جسمانی نفس، قدرت و امکان اثبات معاد جسمانی را فراهم ساخته است. ارسطو نیز حدوث نفس را جسمانی دانسته است. اما اینکه ملاصدرا در این بحث تا چه اندازه متأثر از آراء ارسطوست، تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف این نوشتار آنست که ریشههای ارسطویی بحث حدوث جسمانی نفس نزد ملاصدرا را تبیین کند و برای رسیدن به مقصود، از روش تحلیل و مقایسه دیدگاهها بهره میبرد. دستاورد مقالۀ حاضر اینست که ملاصدرا در تعریف نفس به «صورت جسم طبیعی آلی» و بتبع این تعریف، جوهر صوری بودن نفس، کمال اول بودن نفس برای بدن، ترکیب اتحادی نفس و بدن و وحدت قوای نفس که همگی دال بر حدوث جسمانی نفسند، متأثر از ارسطوست. اما دیدگاه ارسطو بدلیل التباس در بعضی از اقوالش و نداشتن موضعی در باب اصالت وجود یا ماهیت و نیز عدم تصریح به حرکت در جوهر و تشکیک وجود، ابهام دارد.
خلاصه ماشینی:
دستاورد مقالۀ حاضر اینست که ملاصدرا در تعریف نفس به «صورت جسم طبیعی آلی» و بتبع این تعریف، جوهر صوری بودن نفس، کمال اول بودن نفس برای بدن، ترکیب اتحادی نفس و بدن و وحدت قوای نفس که همگی دال بر حدوث جسمانی نفسند، متأثر از ارسطوست.
ملاصدرا برای اثبات حدوث جسمانی میگوید: هیچ شیء مجرد از ماده و عوارضش، عارض غریبی به او ملحق نمیشود، زیرا تجدد و حرکت و استعداد تنها در چیزی رخ میدهد که در ذات خود قوۀ محض است و جز با حلول صورت و هیئتی در آن ایجاد نمیشود و این قوه غیر از مادۀ جرمانی نیست؛ در نتیجه لازم میآید که هر حادثی جسمانی باشد و مجردِ صرف، غیرمادی است.
کمال هر چیزی در مادۀ خاص آن چیز که بالقوه همان چیز است، بظهور میرسد؛ از اینرو، نفس کمال معین و صورت چیزی است که این قوه را دارد که طبیعتی معین داشته باشد (ارسطو، 1391: 93ـ92/ 414آ؛ Aristotle, 1995).
چنین جسمی میتواند زنده باشد و بعبارت دیگر، بالقوه زنده است (همان: 86ـ87/ 413بـ413آ؛ Ibid) ملاصدرا نیز اثبات میکند که نفس، کمال اول برای جسم دارای حیات بالقوه است، مانند جسم نبات و حیوان و انسان، نه هر جسمی.
میتوان از این بیان ملاصدرا چنین برداشت نمود که نظر او دربارۀ دیدگاه ارسطو اینست که تبیین وی از حدوث جسمانی، تنها متعلق به نشئۀ دنیایی است و نافی وجود پیشینی نفس در نشئۀ پیش از طبیعت نیست و بلکه محتمل است ارسطو با توجه به اینکه قوۀ عقل را مجرد و غیرجسمانی دانسته، قائل به همین نظر باشد، که خود جای بحث دارد.