چکیده:
امروزه موضوع مشارکت اقتصادی زنان در توسعه اهمیت بسیاری یافته است، با این حال آمارها نشان میدهد، نرخ مشارکت زنان در ایران بسیار اندک بوده و رتبه ایران در بعد مشارکت اقتصادی از میان 146 کشور جهان، رتبه 144 است. از این رو در این پژوهش، تلاش شده تا با استفاده از روش دلفی کیفی و انجام مصاحبههای عمیق و نیمه ساختاریافته، علل عدم مشارکت زنان در رشد و توسعه اقتصادی کشور مورد مطالعه قرار گیرد. بدین منظور با ۱۱ نفر از کارشناسان، صاحب نظران، کنشگران و مسئولین ساختارهای متولی حوزه زنان مصاحبه صورت پذیرفت. نتایج این تحقیق نشان داد علل امتناع و عدم مشارکت زنان در رشد اقتصادی در قالب سه مقوله اصلی قابل دسته بندی است؛ مقوله اصلی اول، «بازدارندههای فردی و خانوادگی»، که خود شامل دو مقوله فرعی «فقدان خود باوری در زنان» و «موانع خانوادگی و نهادینه شدن تقسیم کار جنسیتی» است مقوله اصلی دوم «موانع فرهنگی اجتماعی» که شامل مقولات فرعیِ «سیطره نگاههای عرفی و مردسالار» و «عدم پذیرش نانآوری زن» است و در نهایت مقوله «موانع ساختاری و خلاء قانونی» به عنوان آخرین مقوله اصلی در عوامل امتناع و عدم مشارکت زنان در رشد اقتصادی در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت که شامل سه مقوله فرعی؛ «فقدان نگاه جامع و سیستمی به مشارکت اقتصادی زنان»، «مردانه بودن ساحت تصمیمگیران و سیاستگذارن» و«عدم مسئلهمندی مشارکت اقتصادی زنان در سیاستگذاری» میباشد. در مجموع یافته های این پژوهش نشان میدهد، علی رغم اهمیت مشارکت زنان در رشد اقتصادی، در این زمینه زنان با چالش ها و مسائل متعددی مواجهند که موجب فراهم شدن زمینه امتناع و عدم مشارکت آنان در عرصه های اجتماعی و اقتصادی شده است که این امر نیازمند سیاست گذاری و توجه مسئولین به این مسئله است.
Through a qualitative method and semi-structured, in-depth interviews, this research seeks to understand why women refuse to partake in economic growth in the country. Thus, eleven experts, pundits, activists, and officials from organizations devoted to the field of women were interviewed. The results revealed that reasons behind the refusal of women to participate in economic growth fall into three main categories: “individual and familial deterrents,” which comprises two sub-categories: “lack of self-confidence in women” and “familial obstacles and instilling gender division of labor.” The second main category is “sociocultural obstacles,” which comprises “the dominance of traditional and patriarchal views” and “rejection of women as breadwinners.” “Structural obstacles and non-liquet” is the last main category of reasons behind the refusal of women to participate in economic growth to be studied in this research, which comprises three sub-categories: “lack of a holistic and systemic look at the economic participation of women,” “the masculine domain of decision-makers and policy-makers,” and “lack of problematization of the participation of women in policy-making.” Due to the qualitative nature of the research, the researchers have no generalized claims.
خلاصه ماشینی:
اين مطالعه درصدد است با استفاده از روش دلفي کيفي و انجام مصاحبه هاي عميق با سياست گذاران ، کنشگران و متخصصين و اساتيد دانشگاهي حوزه زنان به بررسي و شناسايي موانع و عوامل بازدارنده مشارکت اقتصادي زنان در جامعه ايران بپردازد.
همچنين با توجه به اينکه مصاحبه شوندگان از ميان متخصصين و صاحبنظران حوزه زنان و مسائل اجتماعي- اقتصادي انتخاب شده اند، از نظر آنها چه موانعي براي حضور زنان در فعاليت هاي اقتصادي و مشارکت در امر توسعه وجود دارد.
Female labour Force Participation and Economic Development مشارکت نيروي کار با استفاده از رويکرد داده هاي تابلويي٤٠ کشور در سراسر جهان در دوره ١٩٦٠-٢٠٠٥ انجام شد، به اين نتيجه دست يافتند که هر کشوري ميتواند شکاف بين نرخ مشارکت نيروي کار مردان و زنان را در دراز مدت کاهش دهد.
عدنان خليق ١ (٢٠١٧) در مقاله اي با عنوان مشارکت زنان در بازار کار و رشد اقتصادي: که با هدف بررسي رابطه بين نرخ مشارکت نيروي کار زنان و رشد مورد مطالعه پاکستان اقتصادي پاکستان با استفاده از داده هاي سري زماني براي دوره ٢٠١٤-١٩٩٠ صورت پذيرفت ، نشان داد نيروي کار زن نقش بسزايي در توسعه اقتصادي کشور دارد.
صفاييپور و زادوليخواجه (١٣٩٥) در مقاله تحليلي بر موانع مشارکت اقتصادي زنان در به اين موضوع پرداخته اند که زنان به عنوان بخشي از ايران (نمونه موردي: کلان شهر تبريز) سرمايه هاي انساني هر جامعه ، با مشارکت خود ميتوانند نقش تعيين کننده اي در توسعه کشور داشته باشند.