چکیده:
اسطوره ها روایتگر داستانهای آغازین بشر هستند و در مرحلۀ جدیدتر که انسان از اندیشه های بدوی به سمت زندگی تازه تری حرکت می کند، دیگر با پرسش های آغازین روبه رو نیست، بلکه با حماسه به نیازهای تازۀ خود پاسخ میدهد. در حماسه روایت منطقی تری را از داستانها شاهد هستیم. شاهنامۀ فردوسی به عنوان میراث مکتوبی از اسطوره های ایرانی، در قالب جدیدتر حماسه، بازگوکنندۀ روایت هایی است که در کتابهای حماسی و اسطورهای دیگر سینه به سینه نقل شده است. در این بین بعد از بیان منطقی سرگذشت قهرمانان به مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید، گسست فرمانروایی در حاکمیت اهوراییان به وجود می آید می آید و ضحاک فسار سلطنت را به دست میگیرد و بعد با ظهور فریدون، ضحاک، از صف قدرت بیرون میرود. در این دورۀ هزارسالۀ حاکمیت ضحاک وارونه خوی، سرگذشت خاندان جمشیدی، ظهور و بروز خانوادۀ فریدون و نسبت آنها با جمشیدیان روشن نیست. نگارنده با تکیه بر آثار حماسی و تاریخی دیگر، بخصوص کوشنامه، در پی آن است که این روایت را بازگو نماید. حاصل این پژوهش این است که جمشید پس از آواره شدن در هندوستان و زابلستان، با دختر خاقان و دختر شاه زابل ازدواج میکند و از یک شاخه، خاندان رستم و از شاخۀ دیگر خاندان فریدون به وجود می آیند. این پژوهش بنیادی است که به شکل توصیفی و تحلیلی نگاشته شده است.
Myths are the narrators of the man’s first stories and in the later stage where man moves from the primordial thoughts towards a newer life is no longer faced with the primal questions instead answers his new needs with myth. In epic we encounter more logical narratives of the stories. Ferdowsi’s Shahnameh as a written heritage of Persian myths in a newer epic genre is a retelling of the narratives which in the other epic and mythological books were orally communicated. After logical expression of the history of heroes such as Kyomarth, Hoshang, Tahmores, and Jamshid, there is a gap in the reign of Ahurian and Zahhak comes into power, and later with the coming of Feraydun, Zahhak is overthroned. In the thousand years of Zahhak’s demonic soveriengty, the fate of Jamshid’s and Feraydun’s dynasty and their relationship is not clear. On the basis of other epic and historical sources in particular Kushnameh, the purpose of this article is to retell this narrative. The outcome of this research is that after wondering in India and Zabolestan, Jamshid marries Khaqan’s daughter and the King of Zabol’s daughter. From one branch, Rostam’s clan is born and from the other Feraydun’s clan. The method of the research is descriptive analytic one.
خلاصه ماشینی:
روایتی از خاندان جمشیدی تا ظهور فریدون حمیدرضا خوارزمی دانش یار زبان و ادبیات فارسی، دانش کده ادبیات و علوم انسانی، دانش گاه شهیدباهنر کرمان ، ایران تاریخ دریافت : ١٤٠٠/١/٦ تاریخ پذیرش : ١٤٠١/٤/٢٣ چکیده اسطوره ها روایت گر داستان های آغازین بشر هستند و در مرحلۀ جدیدتر که انسان از اندیشه های بدوی به سمت زندگی تازه تری حرکت میکند، دیگر با پرسش های آغازین روبه رو نیست ، بل که با حماسه به نیازهای تازة خود پاسخ میدهد.
پیشینۀ پژوهش کریستن سن در کتاب نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار، با اسطوره شناسی تطبیقی، به موضوع نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ اسطوره ای ایران پژوهش نموده و در همۀ روایت های فارسی و عربی به بحث درباره داستان شخصیت هایی مانند کیومرث ، مشی و مشیانه ، هوشنگ ، تهمورث و جمشید پرداخته است .
نویسندة حبیب السیر از قول محمد جریر طبری، برخی از این گفته ها را تکرار کرده ولی با نقل گفتۀ دیگر، به مرگ جمشید به دست ضحاک اشاره ندارد، بل که چهرة موبدانه ای را به او نسبت داده که اواخر عمر در کنج غاری زیسته است : «جمشید بعد از فرار از ضحاک چندگاهی مجهول وار در گرد جهان سرگردان بود و عاقبت در نواحی سیستان ساکن گشته ، دختری از مردم آن جایی را به حبالۀ نکاح خویش درآورد و او را از آن دختر پسری متولد شد.