چکیده:
اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﯽﮐﻮﺷﺪ ﺗﺎ »ﻧﺴﺒﺖ« و ﯾﺎ ﺧﻼف و وﻓﺎق ﺑﯿﻦ آنﭼﻪ ﻋﺮﻓﺎن و ﺗﺼﻮف اﺳﻼﻣﯽ )در ﺑﯿﻦ ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺴﻠﻤﺎنﻧﺸﯿﻦ ﻗﺮن ﻫﺎی ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺎ ﻫﻔﺘﻢ ﻫﺠﺮی ﻗﻤﺮی( ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد را ﺑﺎ ﺟﻨﺒﺶﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ-اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺷﮑﻞ و ﻓﺮم اﻣﺮوزی، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻧﻤﺎﯾﺪ. داﻣﻨﻪی اﯾﻦ ﻣﺒﺤﺚ ﺑﺴﯿﺎر ﻓﺮاﺗﺮ از ﯾﮏ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﮐﺎر ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﺳﺖ اﻣﺎ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن ﺑﻮده اﺳﺖ ﺗﺎ اﻓﻖﻫﺎﯾﯽ ﮔﺸﻮده ﮔﺮدد و زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺮای ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت دﯾﮕﺮ آﻣﺎدهﺗﺮ ﺷﻮد. ﭼﻪ اﯾﻦﮐﻪ ﺑﻨﺎﺑﺮ آنﭼﻪ از ﺳﻨﺖ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻣﺎ اﮐﻨﻮن در دﺳﺖ اﺳﺖ، ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﺎﻟﻘﻮه ﻣﺴﺎﻋﺪی ﺑﺮای اﯾﻦ ﮐﺎر وﺟﻮد دارد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﯾﻦ ﮐﺎر ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻮال ﭘﺮﺻﻼﺑﺘﯽ ﭼﻮن »آﯾﺎ ﺗﺼﻮف ﻋﻠﺖ اﺻﻠﯽ ﻋﻘﺐﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﻮده اﺳﺖ؟« ﻧﯿﺰ ﺑﯽﺗﻔﺎوت ﺑﺎﺷﺪ. ﻟﺬا ﭘﺎﺳﺦﻫﺎﯾﯽ در ﮐﺎﻧﺘﮑﺴﺖ ﻣﻮﺿﻮع اﺻﻠﯽ ﺑﻪ آن داده ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﻮاﻧﻨﺪه ﺑﯿﺶ از آن ﮐﻪ راﻫﻨﻤﺎﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺳﻮاﻻت دﯾﮕﺮی را ﻧﯿﺰ اﯾﺠﺎد ﻧﻤﺎﯾﺪ. و اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﺟﻬﺖ داﻣﻨﻪدار ﺑﻮدن ﻣﺒﺎﺣﺚ اﺳﺖ و ﻧﻪ ﻓﺮم ﮐﺎر. ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺎ آﯾﺎ ﺻﻮﻓﯿﻪ ﺟﻨﺒﺶ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺤﻮی آﻏﺎز ﻣﯽﮔﺮدد و ﭘﺎﯾﺎن ﻣﯽﭘﺬﯾﺮد. ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن ﺑﻮده ﮐﻪ ﻧﺸﺎن دﻫﯿﻢ از اﺑﺘﺪا ﻫﻢ ﻣﻨﺎﻗﺸﻪ در ﺟﺎی دﯾﮕﺮی اﺳﺖ و ﻟﺰوﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮال ﻗﺪﯾﻤﯽ و ﭘﺮﻣﺨﺎﻃﺐ، ﭘﺎﺳﺦ ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﻣﺎ ﻫﻢ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﭼﻪ ﺑﺴﺎ در ﺑﺎزﺧﻮاﻧﺶ ﻣﺴﺌﻠﻪ از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮی دﯾﮕﺮ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎه اﺻﻠﯽ ﺳﻮال ﻣﺎ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﯾﮏ درد و ﭘﯿﭽﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ، از ﮐﺪام آﺑﺸﺨﻮر ﻓﺮﺑﻪ ﻣﯽﺷﻮد.
خلاصه ماشینی:
چطور میتوان بهراحتی ادعا نمود که اساساً مسئلهی جنبشهای سیاسی-اجتماعی که موضوعی مربوط به ارزشها و مقتضیات زمان کنونی است با تصوف و قیامهایی که صوفیان در قرون گذشته علیه نظامهای حاکم وقت خود انجام دادهاند، ارتباطی دارد؟ اما اگر این ادعا مطرح گردد که صوفیه در آخرین قیامی که در سالهای اخیر انجام داد، به یک نظام سیاسی مستقل رسید، چطور؟ در اینجا باید به دو نکته توجه شود.
نخست آنکه طرح این گزاره که "اقتضا و ارزشهای کنونی با گذشته و زمانی که جنبشهایی در اینسو و آنسو توسط صوفیان ایجاد گردید، متفاوت است"، دقیقاً چه معنایی دارد؟ چه ارزش و ملاکی برای این گذار وجود دارد؟ ویژگیهای جنبشهای کنونی با قیامهای صورت گرفته در گذشته، کداماند و چه تفاوت(هایی) با یکدیگر دارند؟ آیا این موضوع شامل همهی قیامها و مبارزات مردمان با حاکمان وقت در طول تاریخ و جغرافیا است؟ با چه متر و معیاری میتوان حال را با گذشته از این نظر جدا نمود؟ دوم آنکه بسترمند کردن رابطهی تصوف و حاکمیت سیاسی در زمینهی تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن چه کمکی به شناخت ما از فرهنگ میکند و رابطهی آن با تاریخ اجتماعی در ایران امروز چیست؟ پس میبینیم که این موضوع که تصوف و عرفان به جهت بیارتباطی آن با امر سیاسی، مسئلهی امروز ما نیست و باید به کناری رود، کاملاً مناقشهبرانگیز است و تا حدود بحث (شامل دلایل شکلگیری تصوف، تکیهی اصلی آن، انحرفها و انتظارها از تصوف و ...