چکیده:
در اسلام مبنای تشریع کلیه قوانین و حقوق خانوادگی، اجتماعی و جزایی، خانواده است. می توان گفت تمامی احکام مربوط به حقوق زن در ارتباط با این حقیقت است که زن رکن اصلی و اساسی خانواده و مایه قوام و دوام آن و عامل تربیت ابناء بشر می باشد. قرآن، برای زن شخصیت و هویت انسانی معادل با مرد را اثبات کرده و آنچه که در روایات و اشعار و ضرب المثل ها در مذمت زن دیده می شود، مبنای قرآنی ندارد. اینکه عده ای مسایلی همچون تعدد زوجات، حق طلاق، کمبود سهم ارث زن و دیگر مسایل را عامل برتری جنس مرد و پست بودن جنس زن می دانند هیچ پایه و اساسی ندارد و با تعالیم آسمانی قرآن منافات دارد، بلکه آنچه در قرآن ملاحظه می شود این نکته را به اثبات می رساند که مبنای تفاوت و حقوق زن و مرد، تفاوت های بیولوژیک و روان شناختی بین این دو صنف می باشد که همین تفاوت ها باعث شده تا توانمندی ها و استعدادهای این دو صنف با یکدیگر در برخی موارد متفاوت و متمایز باشد.
خلاصه ماشینی:
اینکه عده ای مسائلی همچون تعدد زوجات ، حق طلاق ، کمبود سهم ارث زن و دیگر مسائل را عامل برتری جنس مرد و پست بودن جنس زن میدانند هیچ پایه و اساسی ندارد و با تعالیم آسمانی قرآن منافات دارد، بلکه آنچه در قرآن ملاحظه میشود این نکته را به اثبات میرساند که مبنای تفاوت و حقوق زن و مرد، تفاوت های بیولوژیک و روان شناختی بین این دو صنف میباشد که همین تفاوت ها باعث شده تا توانمندیها و استعدادهای این دو صنف با یکدیگر در برخی موارد متفاوت و متمایز باشد.
زن و مرد دو صنف از حقیقت یکسان هستند که براساس نوع خلقت و طبیعت فطری خود، کاملاً مشابه یکدیگر نبوده و بلکه بواسطه وجود تفاوت های زیادی از یکدیگر متمایز میباشند و باتوجه به طبیعت هر یک از دو صنف و تکیه بر وجود تناسب میان تکوین و تشریع ، به این حقیقت استناد میشود که هدف از تفاوت در ویژگیها و بالتبع تفاوت در تکالیف و وظایف ، توجه به هماهنگی با طبیعت و حصول دو قطب مکمل در کنار یکدیگر است که به منظور ایجاد زمینه ، همیاری همکاری و تکمیل نقش های متقابل ، بروز و نمود یافته است .
در رویکرد مبتنی بر طبیعت ، اعتقاد بر این است که محیط خانواده و قوانین حاکم بر آن با طبیعت و فطرت انسان ها هماهنگی داشته ، و مناصب خانوادگی و نیز حقوق زن و مرد براساس ویژگیها و توانمندیهای زن و مرد، تعیین میشود.