چکیده:
امروزه مد از مفاهیم فرهنگی تأثیرگذار و از قدرتمندترین صنایع اقتصادی جهان به شمار میرود. به رغم اهمیت، گستردگی مشاغل مرتبط با آن و تأثیر بر مباحث فرهنگی و اقتصادی دوران جدید، تحقیقات و اطلاعات دقیقی از چگونگی مواجهه ایرانیان با این پدیده و نگرش ایشان نسبت به آن در دست نیست. این مقاله می کوشد با رویکردی جامعه شناختی و با جمع آوری داده های تاریخی به شیوه اسنادی چگونگی نگرش و مواجهه ایرانیان با این پدیده را در بازه زمانی دوره دوم قاجار و اوایل پهلوی تحلیل و بررسی کند. به این منظور به تطبیق آراء جامعه شناسان کلاسیک و معاصر درباره مقوله مد با برخی اسناد تکمیلی برجای مانده از دوران یادشده یعنی گزارش ها و خاطرات روزانه خواهدپرداخت. یافته های پژوهش حاکی از هماهنگی متون مورد بررسی در اغلب موارد با آراء جامعه شناسان کلاسیک و مفاهیم، رویکردها و نظریه هایی چون نظریه «قطره چکانی یا نشت رو به پایین»، تقلید طبقات و گروه های فرودست از طبقات فرادست، تلاش برای ایجاد تمایز طبقاتی و یا از میان بردن آن، نمایش تن آسایی و اوقات فراغت طبقه مرفه، رسم اجتماعی و در نهایت نکوهش مد است و کمتر نشانی از رویکردهای مثبت معاصر نسبت به مد در آنها دیده می شود.
Nowadays, fashion is a significant cultural concept and one of the most powerful global economic industries. Despite its importance, the extent of related professions and its impact on cultural and economic issues of the modern era, there is no precise research and information on how Iranians deal with this phenomenon. Iran's relationship with the West and its confrontation with concepts such as Western culture and modernity dated back to years before the Qajar period, but relevant documents and research indicate a lack of interest and serious influence of Iranians in the phenomenon of fashion and its manifestations (such as Western clothing style) until before the Qajar second period. Advanced research aims to analyze how Iranians deal with this phenomenon and their attitude towards it in this period by collecting historical data in a documentary approach with a sociological perspective. So, the documents such as reports and daily memoirs, used to compare the views of classical and contemporary sociologists on the concept of fashion. The research findings indicate that the consistency of the examined texts with the views of classical sociologists concepts and theories such as trickle-down theory, class imitation, the efforts to create or eliminate class distinctions, the display of ostentatiousness and leisure time of the affluent class led to the condemnation of fashion, not as the contemporary positive approaches towards fashion
خلاصه ماشینی:
یافته های پژوهش حاکی از هماهنگی متون مورد بررسی در اغلب موارد با آراء جامعه شناسان کلاسیک و مفاهیم ، رویکردها و نظریه هایی چون نظریه «قطره چکانی یا نشت رو به پایین »، تقلید طبقات و گروه های فرودست از طبقات فرادست ، تلاش برای ایجاد تمایز طبقاتی و یا از میان بردن آن ، نمایش تن آسایی و اوقات فراغت طبقه مرفه ، رسم اجتماعی و در نهایت نکوهش مد است و کمتر نشانی از رویکردهای مثبت معاصر نسبت به مد در آن ها دیده میشود.
» (مستوفی، ۱۳۸۴، ۲۸۵/۳) بنابر آن چه آمد و نمونه هایی که ذکر شد، روشن است که مقوله مد و تغییرات مکرر در ظاهر و پوشش که تا پیش از دوره دوم قاجار مورد اقبال ایرانیان نبود، از این دوران به بعد به شکلی قابل توجه در جامعه ایران پدیدار شده بود، اما نگرش ها به این پدیده نوظهور، که دیگر پس از دوره دوم قاجار به جامعه ایرانی راه یافته بود، به ویژه از منظر جامعه شناختی چگونه بودɦ گفتمان جامعه شناختی مد در اواخر دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تمایل به انتشار مطالب مربوط به پیامدهای روانی، اجتماعی و فرهنگی لباس افزایش یافت (٣٠-٢٩ :١٩٧٣ ,Roach-Higgins and Eicher) گفتمان کلاسیک مد با توجه به رویکردهای نظری نویسندگان این حوزه دسته بندی میشود؛ رویکردهایی که با وجود اظهارات متفاوت حاکی از ارتباطاتی دارای همپوشانی است ؛ در حالیکه همه آن ها مد را با مفهوم تقلید مرتبط میسازند، برخی آن را نشانه ای از جامعه دموکراتیک میدانند و برخی دیگر از آن به عنوان تجلی تمایز طبقاتی استفاده میکنند.