چکیده:
تبیین ماهیت حالات ذهنی از آموزههای مهم فلسفه ذهن است که مورد توجه پاتنم نیز قرار گرفته است، چنانکه پاتنم در آثار متعدد خویش بدان پرداخته است. پاتنم برای تبیین ماهیت حالات ذهنی، در وهلهی اول به نقد و رد نگرش فیزیکالیستی در مورد حالات ذهنی و مشکلات این دیدگاه میپردازد. از نظر پاتنم اینهمان دانستن حالت ذهنی و مغزی میتواند ناشی از «خلط مفهوم و مصداق؛ عدم توجه به تمایز شیء و مفهوم آن»، «نقض زبان و ابهام آن» و «ابهام روشهای علمی» باشد. وی در وهلهی بعدی دیدگاه رفتارگرایی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد که بر اساس آن واکنشهای رفتاری به عنوان ماهیت حالت ذهنی شناخته میشوند. پاتنم معتقد است که رفتارگرایی در تبیین درک انسان از درد و ترس انسانهای دیگر ناتوان است. وی برای حل این مشکل، دیدگاه کارکردگرایی را مطرح میکند که بر اساس آن حالات ذهنی، همان حالات مغزی نیستند و به منزله نرمافزاری هستند که بر روی سختافزار قرار گرفته است. اما پاتنم در مرحله بعدی تفکر خویش به نقد دیدگاه کارکردگرایی نیز میپردازد و معتقد است به اینکه حالات ذهنی، حالات محاسبهای نیستند و حتی حالات محاسبهای به علاوه حالات فیزیکی هم نیستند؛ چرا که این دیدگاه که ذهن حالت محاسباتی باشد نمیتواند بازنمایی شفافی از روانشناسی انسان را ارائه دهد و در خصوص گرایشهای گزارهای حرفی برای گفتن ندارد.
تبیین ماهیت حالات ذهنی از اموزههای مهم فلسفه ذهن است که مورد توجه پاتنم نیز قرار گرفته است، چنانکه پاتنم در اثار متعدد خویش بدان پرداخته است. پاتنم برای تبیین ماهیت حالات ذهنی، در وهلهی اول به نقد و رد نگرش فیزیکالیستی در مورد حالات ذهنی و مشکلات این دیدگاه میپردازد. از نظر پاتنم اینهمان دانستن حالت ذهنی و مغزی میتواند ناشی از «خلط مفهوم و مصداق؛ عدم توجه به تمایز شیء و مفهوم ان»، «نقض زبان و ابهام ان» و «ابهام روشهای علمی» باشد. وی در وهلهی بعدی دیدگاه رفتارگرایی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد که بر اساس ان واکنشهای رفتاری به عنوان ماهیت حالت ذهنی شناخته میشوند. پاتنم معتقد است که رفتارگرایی در تبیین درک انسان از درد و ترس انسانهای دیگر ناتوان است. وی برای حل این مشکل، دیدگاه کارکردگرایی را مطرح میکند که بر اساس ان حالات ذهنی، همان حالات مغزی نیستند و به منزله نرمافزاری هستند که بر روی سختافزار قرار گرفته است. اما پاتنم در مرحله بعدی تفکر خویش به نقد دیدگاه کارکردگرایی نیز میپردازد و معتقد است به اینکه حالات ذهنی، حالات محاسبهای نیستند و حتی حالات محاسبهای به علاوه حالات فیزیکی هم نیستند؛ چرا که این دیدگاه که ذهن حالت محاسباتی باشد نمیتواند بازنمایی شفافی از روانشناسی انسان را ارايه دهد و در خصوص گرایشهای گزارهای حرفی برای گفتن ندارد.