چکیده:
هدف از این مقاله تحلیل و بررسی تحریف شاهنامه به شکلها و روشهای مختلف است. مفروض مقاله این است: شاهنامه هویّت و ماهیّتی قابل شناسایی و فهم دارد. فرضیۀ مقاله این است: عدهای، دانسته یا نادانسته، شاهنامه را از معنای واقعی خود تهی میکنند. در این مقاله «ترکیسازی» بهعنوان یکی از مهمترین مصادیق تحریف این شاهکار بزرگ بشری بررسی میشود. روش این مقاله مبنا قرار دادن سیر تاریخی مطالعات اصیل شاهنامه، اعم از مطالعاتی ادبی و فرهنگی، بهعنوان مبانی فهم حماسۀ ملی ایران و تطبیق تحریفها (در اینجا ترکیسازی) بهعنوان فرع منحرفشده یا غرضورزانه است. نتیجه بررسی افزون بر کاربرد نظری میتواند در برنامهریزیهای فرهنگی هم به کار رود.
خلاصه ماشینی:
روشِ این مقاله مبنا قرار دادنِ سیرِ تاریخیِ مطالعاتِ اصیلِ شاهنامه، اعم از مطالعاتی ادبی و فرهنگی، بهعنوان مبانیِ فهمِ حماسۀ ملی ایران و تطبیقِ تحریفها (در اینجا ترکیسازی) بهعنوان فرعِ منحرفشده یا غرضورزانه است.
ادبیات و هنرِ عربی-ترکی در هیچ دوره تاریخی نهتنها شاهنامه، بلکه متونی کماهمّیتتر از آن نیافریده است؛ بنا بر این شاهنامه باید ردّ و انکار و تحریف شود تا جا برای داشتههایِ فرهنگیِ عربی-ترکی باز شود.
۹ ادّعایِ عجیبِ سروده شدنِ شاهنامه در دورۀ پهلوی و توسطِ مرحوم استاد محمۀدعلی فروغی که نشانۀ روشنی از ناآگاهی به ادبیات و تاریخ و تمام موازینِ اخلاقی و علمی است، یکی از ادّعاهایِ ردّ و نفیِ شاهنامه است.
تحریفِ شاهنامه فقط به این متنِ ارجمند و یا حتّی فرهنگِ ایران محدود نمیماند؛ بهتدریج تمامِ حوزههایِ علمی و فرهنگی را فاسد میکند.
در اینجا ممکن است من به نیّت خوانی و تئوریِ توطئه متهم شوم و پرسیده شود که مرزِ نوشته، سؤال یا ادّعایِ علمی با انواعِ غیرعلمی چیست؟ چرا وقتی فردی مشهور به قومگرایی پرسشی دربارۀ شاهنامه میکند در طبقهبندی غیرعلمی قرار میگیرد، امّا وقتی همان سؤال را شاهنامه پژوهی مطرح میکند، در زمرۀ پرسشهایِ علمی قرار میگیرد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست.
شاهنامه را میتوان مبتنی بر فلسفۀ تاریخی دانست که ماحصلِ وقایعِ تاریخیِ واقعی و صورتبندی شناختی آن و خود، مبنایی برایِ فهمِ تاریخِ ایران است.
این خود یکی از مصادیقِ تحریفِ شاهنامه است.