چکیده:
سامانیان از دیرباز پیگیر تداوم مفهوم ایران بودهاند که سه مولفۀ ایران جغرافیایی، ایران فرهنگی و ایران سیاسی را در بر دارد و از آن به عنوان انگارههای هویتی اندیشۀ ایرانشهری یاد میشود. سامانیان با گسترش قلمرو و مغلوب ساختن رقیبان سیاسی در حوزۀ ایران جغرافیایی و تلاش در جهت رشد و اعتلای زبان فارسی در حوزۀ ایران فرهنگی، به پیشرفت گفتمان ایرانشهری، و تداوم مفهوم ایران در برابر اندیشۀ خلافت اعراب ، یاری رساندند. ازسویدیگر، اهتمام سامانیان در مقطعی کوتاه به مذهب تشیع اسماعیلی، نهفتگی ایران دینی در ایران سیاسی را میرساند که برانگیزانندۀ مفهوم دین و دولت، در مفصل بندی اندیشههای ایرانشهری است . بر این اساس، پرسش اصلی تحقیق آن است که نقش فرهنگی و سیاسی سامانیان در آغاز انحطاط خلافت عباسی چه بودهاست؟ نتیجه آنکه اهتمام عظیم سامانیان به احیای گفتمان اندیشۀ ایرانشهری، مترادف با قرار گرفتن خلافت عباسی در سراشیب انحطاط بوده، و با آن ارتباط تنگاتنگی داشتهاست.
The idea of Iranshahri was developed in the form of three fundamental components of geographical Iran, cultural Iran and political Iran. Samanians by expanding their territory and defeating their political rivals in the geographical area of Iran; and efforts towards the growth and elevation of the Persian language in the field of cultural Iran, contributed to the progress of the Iranshahri discourse and the continuity of the concept of Iran against the idea of the Arab caliphate. On the other hand, the Samanids' interest in the Ismaili Shi'ism religion in a short period of time shows the hidden nature of religious Iran in political Iran, which is what motivates the concept of religion and state in the articulation of Iranshahri's thoughts. Based on this, what raises the issue is the cultural and political role of the Samanids in the beginning of the decline of the Abbasid Caliphate. The result is that the Samanids' great effort in reviving the discourse of Iranshahri thought was synonymous with the Abbasid caliphate being on the slope of decline; and has had a close relationship with it.
خلاصه ماشینی:
سلسلهنسبسازی پادشاهان سامانی در رساندن نسب به بهرام چوبین، حمایت از دانش و علم پروری، تشویق شاعران و اهتمام به زبان فارسی و گرویدن نصر بن احمد سامانی به تشیع اسماعیلیه، باورپذیری این امر که تعلق خاطر سامانیان به دستگاه خلافت، خالصانه و ناشی از نیت قلبی است را دچار تردید جدی میسازد.
هرچند سابقۀ ارسال بردگان ترک مسبوق به دوران امارت طاهریان است اما آنچه که تاکنون مورد غفلت واقع شدهاست آن است که این اقدام به چه منظور و با چه قصد و غرض سیاسیای انجام شدهاست؟ این حیلۀ سیاسی بهمثابۀ شمشیر دو لبهای بود تا مؤسس سلسلۀ سامانی با تطمیع خلفا، از تأیید خلیفۀ عباسی بهعنوان جانشین پیامبر (ص)، از مشروعیت حکومت برخوردار باشد و بهوسیلۀ لوا و منشور وی، خود را موظف سازد تا به نام خلیفه، دشمنان خلیفه و در حقیقت رقیبان سیاسی خود چون صفاریان و علویان طبرستان را از میان بردارد.
(هروی، 1382: 99) گویی اینکه امیر اسماعیل سامانی که در مدت ده سال (280-290ق) قلمرو حکومت خود را از محدودۀ بخارا به گسترهای شامل ماوراءالنهر، خراسان، طبرستان و ری رسانید، نشانگر توجه وی به امر ایرانِ جغرافیایی است که از ارکان اندیشۀ ایرانشهری 1 به شمار میآید و در درازمدت قطعاً به نفع خلافت نبود؛ اما تبعیت وی از خلیفه را بسیاری ایرانشهر واحد مستقل جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی است که مردمان گوناگونی را در خود جای داده و مفهوم ایرانیت را در دوران مختلف تاریخی تداوم میبخشد.