خلاصه ماشینی:
"پاسخ دانش بزرگنیا به بنده شعر فرستاد شاعر استاد مهین حریری آن دکتر شریف نژاد چه شعر مستیانگیز چون میبرد و چه شعر عالی و محکم چو آهن و پولاد شنیدهای که ز پاریس مشکتر آرند و یا که تنگ شکر کس بهدیه بفرستاد تو شاعری و گرانمایه مرد بافرهنگ غمین مباش اگر بر سرت رود بیداد بتو که فاضلی و با هنر ستم ورزند ز دست مردم بیفضل بیهنر فریاد کسی که خاطر پاک ترا دژم سازد هماره ماند ناپاک خاطرش ناشاد هر آنکه پر طمع و بیضرر بود بینی بحیله دست تعدی بمال غیر گشاد غم جهان مخور اصلا که این جهان باد است بزن تو بر صف رندان هرآنچه باداباد بنوش باده بروی بتان پاریسی گذشت دور نکویان خلخ و نوشاد به نیس و کان گذرو آنزمان فرامش کن «علی الصباح نشابور و خفتن بغداد» (1)-لوذرا در ایران لیدی میگویند (2)-اشاره به قطعه یک هفته عمر با نشاط و طرب گذشت که گمان میکنم در بغداد بوده است."