چکیده:
اسلام در روزگاری پدیدار شد که سراسر سرزمین جزیرةالعرب در زیر حکومت قبایل،
دوران سختی را پشت سر میگذاشت. فرهنگ قبیله، آداب و رسومی را بر مردم تحمیل کرده
بود که مردم در زیر بار آن توان راه رفتن، به رشد و تعالی دست یافتن و به مقصد
انسانی رسیدن را از دست داده بودند.
اسلام از همان آغاز به از هم پاشیدن نظام قبیلگی و ویران کردن ساختار قبیله همت
گماشت و چون این ساختار کهنسال (و منظم در سراسر زندگی مردم) در مکه آسیبناپذیر و
غیرقابل فروپاشی به نظر میرسید، پیامبر گرامی اسلام به یثرب هجرت کرد. یثرب جایگاه
دو تمدن کهن یمنی و بنیاسرائیلی بود که آن دو تمدن نیز با گذشت سدهها، تحت تأثیر
فرهنگ قبیلگی به صورت دو فرهنگ بسته و از ریشه گسسته درآمده بودند.
یثرب، «مدینهالنبی» نامیده شد که گویای پاگذاشتن عرب بدوی به مدنیتی نوین و
مدیریتی مدنی بود. پیامبر (ص) با این شیوه توانستند تا در آنجا نظام قبیله را از هم
جدا کنند. بنابراین تا سال هشتم هجرت، پس از تعلیم آیات وحی و جنگهایی چند، ساختار
قبیله و مدیریت آن نیز از هم فرو ریخت. در نتیجه این فرهنگ که در ژرفای وجود سران
قریش باقی مانده بود، پس از پیامبر تجدید سازمان کرد و زنده شد.
امام علی (ع) با رسیدن به خلافت و به دست گرفتن زمام امور مسلمانان، به تجدید حیات
برنامه پیامبر اکرم (ص) کمر بست و به همه کارگزاران و فرمانداران خویش، شیوه اجرایی
مدیریت (انسانی – اسلامی) مدنی را آموخت. حضرت علی (ع) با نوشتن «عهدنامه کشورداری»
نوین به مالک اشتر، این مدیریت را با همه جزئیات ترسیم کرد که راهنمای عملی است
برای مدیران همه عصرها، نسلها و در همه شرایط و جایها.
خلاصه ماشینی:
"- تأکید و توجه به گروههای فرودین و بیبهره اجتماع و بهره آنان در بیتالمال و ضرورت تأسیس نهادهای تأمین اجتماعی برای همگان و اختصاص دادن شخصی مطمئن ]و تأسیس نهادی[ برای رسیدگی به طبقه کم بهره؛ - سفارش درباره یتیمان و سالمندان نیازمند ]تأمین اجتماعی و بیمه بازنشستگی[؛ - فراهم کردن زمینه آزادی سخن برای همه و بویژه برای افراد نیازمند؛ - یادآوری این حقیقت که همه وظایف اجتماعی برای خداست و باید با اخلاص و اعتدال انجام پذیرد؛ - جلوگیری از روی نهان کردن مسؤولان از شهروندان؛ - منع بخشیدن زمین و آبادی به خویشان و نزدیکان؛ - از میان برداشتن زمینه بدگمانی شهروندان با آشکار کردن عذر ]و گزارش دادن به مردم [؛ - پذیرش پیشنهاد آشتی از دشمن با حفظ هوشیاری و پایبندی به پیمان؛ -جلوگیری از خیانت، پیمانشکنی و پیامد ریختن خون ناحق در هر دو جهان؛ - پرهیز دادن از خودپسندی، منت نهادن و خلف وعده کردن؛ - برنامهریزی دقیق در کارها و انجام دادن هر کاری در زمان و مکان خود؛ - پرهیز از خودگزینی، به غفلت زدن خویش و پیشدستی نکردن به اقدام در هنگام خشم؛ - وجوب به یاد آوردن گذشتهها ]و اندوختن تجربه و درس گرفتن از پیشینیان [.
امام این منشور را با تأکید بر اصول عقیدتی مطرح و سفارش میکند که مالک با در پیش گرفتن پروای خدا، ترجیح دادن فرمان خدا بر هر فرمان دیگر و پیروی کردن از فرایض و سنتهای کتاب خدا کار خود را آغاز کند؛ سپس شناختی از تاریخ مصر و مردم آن سرزمین و شیوه رفتاری که شایسته است، در پیش گیرد، امام از او میخواهد که به همه آن مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به یک چشم بنگرد و با مردم به دادگری رفتار و از ستم پرهیز کند؛ زیرا خدا دشمن ستمگر است و پیوسته با او میجنگد تا از ستم دست بردارد و سفارش میکند که با عمل کردن به حق و عدل، خواست و خشنودی عموم شهروندان را فراهم کند و از نخبگان، اشراف پرتوقع و از خود راضی بپرهیزد."