خلاصه ماشینی:
"تغییرات سریع و عمیق در ساختار فعالیت شرکتهای سهامی به ویژه در حوزههایی از قبیل ماهیت کار،ساختار سازمانی،رقابت بازار تولید،بازار سرمایه و محیط قانونگذاری،لزوم ارزیابی دوباره توانمندی الگوهای راهبری در شرکتهای سهایم و توانایی آنها در اطلاعرسانی و پاسخگویی را مطرح ساخته است.
تغییر در ماهیت کار و تکیه بر سرمایههای فکری به عنوان عامل اصلی ارزشآفرینی به جای عوامل تولید مانند زمین و ماشینآلات،پیدایش بازار سرمایه بین المللی،رشد موسسات سرمایهگذاری و تنوع محصولات مالی به عنوان مصادیق تغییر در بازار سرمایه،رشد شرکتهای چندملیتی، جهانیسازی و تجارت جهانی به عنوان مصادیق تغییر در رقابت بازار تولید،شکلگیری سازمانهای شبکهای، سازمانهای بدون مرز،شرکتهای افقی و تصویب قوانین مختلف در حمایت از سرمایهگذاران،نیروی کار، مصرفکنندگان و محیط زیست،مدیریت را با چالشهایی در زمینه راهبری در شرکتها روبرو ساخته که قبلا برایش ناشناخته بوده است.
حتی اگر از کوتاهی مدیریت جلوگیری شود،چگونگی پاسخگویی اجتماعی مدیران به سهامداران و سایر گروههای ذینفع،هنگامی که منافع آنان در یک راستا قرار نمیگیرد،مشخص نیست (Licht,2000) تدوین مقرراتی که منافع ذینفعان را بر منافع سرمایهگذاران ارجح میسازد منجر به کاهش اثربخشی نظارت بازار بر امور شرکت میشود.
رهنمودهایی درباره راهبردی با هدف چیرگی بر تغییرات بر اثر تحولات اخیر در چالشهای حوزه مدیریت شرکتها،راهبری شرکتی(مانند بروز مسائل نمایندگی،تناقض ناشی از صلاحدید مدیریت و پاسخگویی آن،ارزیابی ریسک)و سازمانهای متنوع که توان ایجاد تغییرات اقتصادی(از قبیل قواعد افشای فرامرزی، مقررات قراردادی و ایجاد نقش نظارتی بازار بر امور شرکت)را دارند ایجاد شده است.
در مکتب جمعگرایی باور بر این است که مدیران نهتنها در برابر سهامداران بلکه در برابر تمامی افراد ذینفع در شرکت مسئولیت اجتماعی دارند و باید در برابر آنها پاسخگو باشند و نیازهای واقعی آنها را تامین کنند."