خلاصه ماشینی:
بنابراین کتاب در اصل به معنی خود عمل نوشتن است،و پس از آن حروف و کلماتی را هم که به یکدیگر پیوند داده شدهاند همه را رویهم رفته کتاب میگویند،و پس از آن معانی بسیاری برای کتاب آورده است،و خلاصه گفتارش با اندکی تغییر در عبارت و تغییر درجا از این قرار است: 1-گفتارها را کتاب میگویند،هرچند نوشته نشده باشند،مانند کتب منزله آسمانی که پیش از نوشته شدنشان کتاب گفته میشدهاند،و دراینباره آمده است: و یؤمنون بالکتاب کله (آل عمران-119) 2-برگها و او راقی که بر آن چیزی نوشته شده است،با نوشتههایش رویهم رفته کتاب گفته میشود،مانند: فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم (بقره-79) راغب پس از آن میگوید:چونکه هرچیزی نخست اندیشیده میشود و پس از آن گفتنش اراده میشود،و سپس آنچه گفته میشود،نوشته میشود،و با نوشتنش آن گفتار نگهداری میشود و برجای میماند،بههمین ملاحظه،اثبات کردن هرچیزی و واجب گردانیدن آن را،و عزم تصمیم گرفتن بر نوشته شدن چیزی را گرچه به دست دیگری باشد،هریک اینها به تنهائی را کتاب میگویند.
(نسبت میان تکلم و کتابت) خلاصه و مفاد سخنانی که صدر المتألهین دراینباره آورده است،این است،که میگوید هیچ تفاوتی میان این نیست که شکل حروف و کلماتی روی صفحه از کاغذ نوشته شود و یا شکل آن حروف و کلمات،در هوا نقش بندد،زیرا هوائی که هنگام نفس کشیدن با مخارج حروف برخورد میکند،و پس از آن از دهان بیرون میآید همان حروف و کلمات،بر لوح هوای بیرون از دهان نقش میبندد،و آن را به گوش شنوندگان میرساند و بههمین ملاحظه هیچ تفاوتی میان گفتن و نوشتن نیست،زیرا شکل الفاظی که از گوینده سرمیزند،به دو چیز بستگی دارد و به آن نسبت داده میشود: یکی نسبت میان الفاظ با کسی است،که سخنی را میگوید،و آن الفاظ از او سرمیزند.