چکیده:
ریچارد فومرتن در مقاله مبناگرایی کلاسیک(1) نظریه توجیه خود را با تکیه بر
مفهوم آشنایی مستقیم طرح میکند. نظریه توجیه فومرتن پیوند نزدیکی با
نظریه صدق او دارد. او در نظریه صدق از واقعگرایی و در نظریه توجیه از
نوعی مبناگرایی درونگرایانه جانبداری میکند. در این نوشتار، نخست به
بررسی پیوند نظریه توجیه فومرتن با مفهوم صدق و جایگاه نظریه توجیه او در
نزاع برونگرایی - درونگرایی خواهیم پرداخت و سپس ترجمه مذکور را ارائه
خواهیم کرد.______________________________1.مشخصات کامل کتابشناسی این مقاله عبارت است از:
Richard Fumerton, "Classical Foundationalism" in Michael R. Depaul, (ed) "Resurrecting
Old-Fashioned Foundationalism" Rowman and Littlefield Publishers, INC. Lanham,
2001.
خلاصه ماشینی:
"تنها جایگزین دیگری که برای تلاش مبناگرایانه در پایان دادن به تسلسل توجیه با کمک مفهومی از باور موجه غیر استنتاجی وجود دارد، عبارت است از تعریف مفهومی عام از توجیه که ارتباطی با شیوه خاص توجیه یک باور نداشته باشد؛ برای نمونه اگر کسی توجیه را اساسا مفهومی هنجاری (1) بداند و فرض کند که قضایایی را که بیانکننده باورهای دارای توجیه معرفتیاند، میتوان به قضایایی تقلیل داد که آنچه را باید باور کرد توصیف میکنند، آنگاه شاید بتواند از تعریف توجیه استنتاجی در چارچوب توجیه غیراستنتاجی بینیاز شود.
یادآوری این نکته اهمیت دارد که از این نظر بین این نوع کلاسیک از مبناگرایی و دستکم برخی از دیدگاههای برونگرایانه الگویی، شباهتهای بسیاری وجود دارد؛ برای نمونه بر اساس دیدگاههای علی خاص در باب معرفت مستقیم، باور من به P به این دلیل موجه است که به شیوهای مناسب به واسطه واقعیت P، یعنی همان واقعیتی که باور من را صادق میکند، ایجاد شده است.
در بحثهایی که پیش از این طرح کردم و در آن تلاش کردم درونگرایی را در چارچوب بسندگی حالات درونی برای توجیه تعریف کنم، یادآوری کردم که کسی ممکن است از نظریه داده حسی جانبداری کند و بر این باور باشد که میتوان به طور مستقیم با این واقعیت آشنایی داشت که سطح یک جسم فیزیکی یک وصف خاص را تحقق میبخشد."