چکیده:
در این مقاله، کتاب تعلیموتربیت اسلامی: منابع، مبانی و اصول نقد و بررسی شده است.
از آنجا که فصلهای این کتاب زیرمجموعه عنوان کتاب قرار داده شده است و لزوما فصلها باید به هم مرتبط
باشند و هر فصل با توضیحات فصلهای ماقبل و بعد کاملتر تفهیم میشود؛ چارهای جز این نبود که ابتدا گزارشی
اجمالی و کلی از تمامی فصلها ارائه و سپس فصلها در ارتباط با یکدیگر و نیز جداگانه نقد و بررسی شود. این
نکته را هم باید در خاطر داشت که فصل پنجم، هسته اصلی این کتاب را تشکیل میدهد و بقیه فرع بر آن هستند.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده در مطلع کتاب درباره جایگاه تعلیموتربیت در زندگی انسان و توجه دانشمندان و حاکمان به آن، در طول تاریخ، جهت مقاصد مختلف بحث میکند و مینویسد: «مقصد و مقصود ما از طرح موضوع، بیان این نکته اساسی است که چرا و به چه دلیل و انگیزهای انبیاء و رسولان الهی، در راه وصول و یا تحقق آرمانهای الهی خویش بیشتر بر تربیت بهمعنای عام واژه تکیه داشتند؟ سپس تأکید میکند که سابقه تعلیموتربیت، چه بهصورت محتوا و چه در قالب وسیله و ابزار، به پیامبران منتهی میشود؛ ولی در عصر رنسانس، دستاندرکاران تعلیموتربیت در اروپا، فعالیت خود را برای لائیککردن و زدودن آن از ارزشهای معنوی و آسمانی آغاز میکنند، که درواقع نقطه اوج این تهاجم غمانگیز بوده است.
6. نویسنده با توجه به واقعیتهای موجود در آموزشوپرورش، آموزش عالی و حوزههای علمیه، راهکارهای علمی و اجرایی در اصلاح و تغییر وضعیت نامطلوب این مراکز ارائه کرده است؛ بهویژه در فصل پنجم که درباره نظریه تربیتی اسلام است، 22 ماده مربوط به اصول اجرایی و مادههایی مربوط به اصول راهبردی و رهنمودهای راجع به نظام تربیت معلم (فصل ششم) ارائه شده است.
در فصل دوم، طرح نظام اسلامی، مفهوم رسایی نیست؛ و اگر کلمه «تربیتی» به آن اضافه شود، با آنچه درباره آن توضیح داده شده است، مناسبت بهتری پیدا میکند، یعنی لازم است نوشته شود «طرح کلی نظام تربیتی اسلامی»؛ و در این صورت، بهتر است این فصل در فصل پنجم ادغام شود، یا بهصورت فصلی تکمیلی در بحث کلی تعلیموتربیت اسلامی آورده شود، چرا که هر فصل باید جزء کاملکننده موضوع موردنظر باشد مثلا اگر موضوع مبانی، منابع و اصول تعلیموتربیت اسلامی است، باید زیرمجموعههای هر یک مشخص و اسناد محکمی هم در این زمینه بیان شود."