خلاصه ماشینی:
"وی در این خصوص از سه تن از نظریهپردازان اجتماعی یعنی کارل مارکس، ماکس وبر و امیل دورکیم که آثارشان بیشترین تأثیر را بر جامعهشناسی تاریخی قرن بیستم بر جای گذاشته است، تبعیت کرده است.
(6) [جامعهشناسی تاریخی وبر] با اینکه مارکس و دورکیم کنشهای فردی را عمدتا محصول و ناشی از ساختهای اجتماعی میانگاشتند و از اینرو، علاقه اندکی به بررسی نفس کنش از خود نشان دادهاند؛ وبر به معانی کنش برای فرد علاقمند بود و چگونگی تأثیر جهان ذهنی در به انجام رساندن تغییرات اجتماعی یا حتی کمک به وقوع این تغییرات را در مقیاس کلان مورد بحث و بررسی قرار داد.
بار دیگر تأکید میکنم که معنای این سخن، عجز (نظریه والرشتاین) از بررسی توسعه ساختهای طبقاتی و ثمربخشی نیروی کار (طبقه کارگر) به عنوان بخشی از تغییر تاریخی است.
تیلی ضمن اعتقاد به سودمندی مشابه تاریخ، بر آن است که نظریات و دیدگاههای والرشتاین، تلفیقی میان یک خط فکری شناخته شده در خصوص اقتصاد جهانی سرمایهداری و نظریه فردیناند برادل در خصوص نحوه تعامل گسترده کشورهای حوزه مدیترانه با یکدیگر در خلال سالهای شکلگیری سرمایهداری اروپایی به عنوان یک نظام به هم پیوسته منحصر به فرد پدید آورد.
This summary is derived from Charles Ragin and Daniel Chirot, The World system of immanuel Wallerstein: Sociology and Politics as History, in skocpol, Vision and Method in Historical Sociological, pp.
276-277 and Theda skocpol, Wallersteins World Capitalist System: A theoretical and Historical Critique, American Journal of Sociology, 82 (1977), p."