خلاصه ماشینی:
"آیا براستی این کسانی که ما با آنها مدام زندگی میکنیم و با ماکوس صداقت و رفاقت میگویند بمعنای راستین دوستی پیبرده و بموجب آن رفتار میکنند؟ آیا حقیقة گاهی فکر اینرا میکنند که در مقام دوستی و صداقت چه وظائف سنگینی بعهده گرفته و چه مسئولیت مهمی در پیشگاه خدا و اخلاق و وجدان و انسانیت دارند؟ آیا باین نکتهء بس مهم و اساسی برمیخورند و متوجه هستند که کسی که با دیگری خواستار دوستی است چه باید بکند و چگونه بدوست خود معنای دسوتی و دوستداری را نشان دهد؟ اگر درست دقت کنیم اینان،این مردمان ظاهر ساز،تنها بهمان الفاظ دوستی،و صمیمیت،صفا،محبت و جز از اینها اکتفا میکنند و کمتر در فکر این هستند که راستی را باید در دوستی پایدار و در مقام صداقت استوار و برقرار باشند!
زیرا هرگاه این مردم دوستنما در عمر خود بوئی از بوستان صمیمیت برده و گلی از گلستان صداقت و صفا چیده و قدمی در گلزار روحپرور مودت و وداد نهاده و مشام جان و روان خویشرا خوشبو و معطر ساخته بودند اینقدر در مقام دوستی و مودت سست پیمان و در استوار داشتن رشتهء وداد و محبت سهلانگار نبودند."