خلاصه ماشینی:
"امیر خوب است بهتر و دقیقتر تفحص حال رعایا را بکند،امیر فریاد زد ترا بجهت مباحثه باینجا نیاوردهاند که این اندازه حرف میزنی مست گفت:السکوت عنده الضروره بدعه،اگر خاوش شوم و از خود دفاع نکنم بدون جهت مرا تازنانه خواهی زد در در صورتیکه من مست نیستم،امیر گفت این قیلوقال را کنار بگذار و سوره قل یا ایها الکافرون را بخوان تا معلوم شود که مستی یا هشیار.
امیر روی به شبگرد نموده گفت پنداشتم که شخص مستی آورده نمیدانستم مجتهد و قاضی شهر را آوردهای،ویرا رها کن که دنبال کار خود برود.
فضل گفت راست میگوئی و من اراده طلاق دختر ابو العباس را دارم.
صحت یافت چون معین نکرده بود حیران ماند که چه مقدار دهد تا بشرط و نذر خود وفا کرده باشد علما را جمع کرد هیچیک کلام خود را مدلل نساختند متوکل گفت میدانم که این مسئله را از که تحقیق کنم سپس بخدمت امام همام علی ابن محمد تقی(ع)رفت و صورت قضیه را بآنحضرت عرض کرد."