چکیده:
انسان، موجودی اجتماعی و مدنی بالطبع است و خواهناخواه، برای بهتر زیستن خود و تنظیم روابطش با
دیگران، به وضع قانون و مقرراتی خاص، نیازمند است. پرسشی در این راستا مطرح است و آن این که، چه
جاذبهای، انسان را ملزم به اطاعت از قانون و ملتزم به اجرای احکام میکند؟
نوشتار حاضر، درصدد است به پاسخ این پرسش برسد که در فقه امامیه، چه مبنایی وجود دارد که بر
اساس آن، انسان خود را به اطاعت از قانون ملتزم میداند؟
خلاصه ماشینی:
"خداوند به عنوان خالق عاقل و عالم حکیم، به طور قطع برای بهترین شکل زیستن شخصی و اجتماعی انسان، قوانین و قواعدی را وضع کرده است و انسان باید به حکم عقل عملی، از منعم خالق و مالک خود اطاعت کند و تنظیم روابط انسان با خدا، اساس مبنای قانونمندی انسان است.
پیروی از خدا و رابطه حق و تکلیف بین خالق و مخلوق در جوامع انسانی، نیاز به باورهای دیگری دارد که بحث مفصل آن در این تحقیق میسر نیست، اما در مکتب امامیه، پذیرش توحید و عدالت الهی و آنگاه نبوت و امامت، تعیین قانونمندی انسان را برپایه حق الهی و تکلیف انسان، و تعین و اجرای آن را در پیروی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و بعد از او، امام و جانشین معصوم علیهالسلام و بعد از آنان، در آموزههایی که در عصر غیبت توسط فقها در ولایت فقیه تبیین شده است، قرار میدهد.
وضع کنند و در نهایت، جهت انطباق آن قراردادها و توافقهای اجتماعی با احکام الهی، باید به نظر یک نهاد تخصصی فقهی مانند شورای نگهبان برسد تا تمام قوانین جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار دهند و به انطباق با فتاوای ولی فقیه برسانند و این، همان حفظ مبنای قانونمندی انسان در فقه امامیه است که تمام قوانین باید در جهت تامین حق خدا بر انسان و رسیدن به خشنودی او باشد و این مهم، تضمین کننده حقوق فردی و اجتماعی انسانها در زندگی شخصی و اجتماعی آنها است."