چکیده:
این مقاله به تحلیل ساختاری بیت:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقه دردیکشان خوشخویم
از ابیات دشوار دیوان حافظ،میپردازد.
این گفتار،طی بحثی طولانی با بهرهگیری از همه کوششهای پیشین در شرح بیت مذکور، سرانجام،این معنای کلی را برای این بیت به دست میدهد:
ترشروی پارسایی با پرداخت قیمت شراب اندک که مایه خمارآلودگی و نشانه ناپاکبازی است، از بدخویی دست برنمیدارد و آرام نمیگیرد؛آری برای این منظور،باید قیمت بیشتری بپردازد و این قیمت،چیزی نیست جز پاکبازی در ترک زهد ریا تا مرز خرقه گرو باده نهادن.از این رو،من مرید خرقه زهد نیستم،بلکه مرید خرقه دردیکشان خوشخویم؛همان خرقهای که این آزادمنشان،در عین بیچیزی،به پاکبازی تمام،گرو باده مینهند و باز،دامن خوشخویی را از کف نمیدهند.
خلاصه ماشینی:
"5/1-خرقه/دردیکشان «درد»و«دردی»در دیوان حافظ،معمولا متضاد«صاف»و«صافی»و مجازا68و ایهاما69 یادآور درد است: به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش که هرچه ساقی ما کرد عین الطاف است70 *** مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر که صاف این سر خم جمله دردیآمیز است71 *** ازاینرو در این دیوان،«دردیکش»،«دردیآشام»،«دردنوش»و«دردآشام»،کسی است که اهل درد باشد: پیر میخانه چه خوش گفت به دردیکش خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند72 *** بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز73 *** ساقی که جامت از می صاف تهی میاد چشم عنایتی به من دردنوش کن74 *** آن حریفی که شب و روز می صاف کشد بود آیا که کند یاد ز درد آشامی75 از نمونههای بالا چنین برمیآید که درد،درد است؛درد مطلوب و بدین دلیل دردیکشان، در شعر حافظ،شخصیتی کاملا مثبت یافتهاند؛شخصیتی که زر و زور ندارد،اما در عوض، خدایی عطابخش و خطاپوش دارد: پیر دردیکش ما گرچه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد76 و در بند مال و جاه نیست: حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی است عاشق دردیکش اندر بند مال و جاه نیست77 و با وجود آلودگی جامه،پاکدامن است: چ در شأن من به دردکشی ظن بد مبر کالوده گشت جامه ولی پاکدامنم78 به طور کلی شخصیتی است بیچیز و در عین حال آزادمنش،که اگرچه ظاهری آلوده دارد، باطنش پاک است و از اینرو پیوسته در کف حفظ الهی خواهد بود: پس تجربه کردیم در این دیر مکافات با دردکشان هر که درافتاد برافتاد79 در یک کلام،دردیکشی مترادف است با رندی: پیام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دردیکشیم نام و نشد80 دو نکته را در اینجا ناگفته نگذاریم:یکی اینکه پاکبازی نیز باید از ویژگیهای دردیکشان باشد،زیرا حافظ رندان را هم با این ویژگی شناخته است: از جاه عشق و دولت رندان پاکباز پیوسته صدر مصطبهها بود مسکنم81 دیگر اینکه«خرقه»مجازا82به معنای«خرقه گرو باده نهادن»است و این امر در واقع، نهایت پاکبازی دردیکشان را به نمایش میگذارد.
3-معنای کلی بیت حافظ میگوید:ترشروی پارسایی با(پرداخت)قیمت(شراب اندک که مایه)خمارآلودگی (و نشانه ناپاکبازی است،از بدخویی دست برنمیدارد و)آرام نمیگیرد(آری؛برای این منظور،باید قیمت بیشتری بپردازد و این قیمت،چیزی نیست جز پاکبازی در ترک زهد ریا تا مرز خرقه گرو باده نهادن؛ازاینرو،من،مرید«خرقه زهد»نیستم،بلکه)مرید خرقه دردیکشان خوشخویم(همان خرقهای که این آزادمنشان،در عین بیچیزی،به پاکبازی تمام، گرو باده مینهند و باز،دامن خوشخویی را از کف نمیدهند)."