نویسنده: آشتیانی، سید جلال الدین؛
مهر و آبان 1364- شماره 2 (10 صفحه - از 64 تا 73)

"معتزله-که غزالی حکما را در این مسأله شریک آنها قرار داده است-از باب آنکه صفت باید حال در موصوف باشد و حق،محل کثرت واقع نمیشود و صفات زائد بر ذات ملازم نفی صفات از ذات است،به نیابت قائل شدهاند و میگویند حق صفتی به اسم علم و قدرت و اراده و... این غزالی است که قبل از ابن رشد غفت در بیان و تحریر ندارد و و با عباراتی توهینآمیز از اکابر فن فلسفه مانند شیخ فارابی و شیخ الرئیس ابن سینا اسم میبرد و آنان را در عداد کفار قرار داده است،و در احیاء العلوم نیز با تعبیرات زشت از آنها اسم میبرد و در برابر کسی که احترام از اعلام فن نمینماید و آنها را اهل ضلالت و اوهام و تمویهات میداند-و حال آنکه خود با اوهام ساختهء فکر خود در جدال است نه با مبانی حکما و کارش هتاکی است-باید او را مورد سرزنش قرار داد. مسأله خلافت بعد از غروب شمس نبوت به شیخ اعظم انصاری و دیگر محققان از فقها و اصولیین(نه متکلمان از اشاعره و معتزله که ظواهر کتاب و نیز سنت را اگر چه متواتر نباشد حجت میدانند چون پایهء علم کلام مبتنی بر اخذ مشهورات و غیر مسلمیات در اصول است) تصریح کردهاند که اگر ظاهر روایت یا آیه مخالف عقل باشد باید آن را تأویل کرد و مسأله تأویل از اصول مسلمه در عقاید است."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)