خلاصه ماشینی:
"پراکندهها چکیدههای قلم99 عباسعلی کامرانیان هر مسئولی که از فقر فاصله بگیرد، با مسایل فقرا سطحی برخورد میکند!
*** دانا،فرزند خرد است!
*** حبس زبان،آزادی اوست!
*** سخن نونویسندهء دردمند«شقشقهء» روح اوست.
*** هرروز ضایعشدهء این جچهانیک شب تار قیامت است.
*** شیطان علما،عالم شیاطین است!
*** رقص قدرت،زمینهساز زوال شکوت است!
*** سبط عدالت،نشانهء قدرت است.
*** انسان عیبجو،کوز هعویش و بینای دیگران است.
*** اگر عشق نبود،انسان ناتمام از دنیا میرفت!
*** دارایی به نظر است نه به زر!
*** فقر انتخابی،سلطنت عرفاست.
*** قناعت،ثروت پایدار است.
*** کبر،آغاز کافری است!
*** با کفر ساخته،خود را باخته است.
*** اگر سازنده زندگی نباشیم،بازیچهء آن میشویم.
*** در عرصهء حیات صادقانه زندگی کنیم؛ زیرا نتیجهء زندگی ثادقانه،عالی است!
*** انسان بداخلاق،در«بند»خویش است!
*** دانا کسی است که هم از دست کوچکهها بگریزد و هم در پای بزرگان نیفتد!
*** دانا،در حال آفرینش خویش است!
*** هر رابطهء جدید،یک دنیای تازه است."