خلاصه ماشینی:
"چون شاخ گلی که رسته در بهت کویر از قحطی آب،ناشکوفا مانده است مجید حسینینژاد-اهواز آهسته آهسته35 به ما،در مکتب خود معرفت آموختی آهسته آهسته چراغ علم را در سینهام افروختی آهسته آهسته سیاهیهای جهل آلودهام را روشنی دادی ولی خود مثل شمعی بیحابا سوختی آهسته آهسته بهء ما آفاق فرداهای روشن را نشان دادی و خود چشم از تمناهای رنگی دوختی آهسته آهسته زمان نام صداقت از تو و نام تو میگیرد که از دنیای ما صبر و شرف اندوختی آهسته آهسته تو را در جان و دل داریم و یادت روز و شب با ماست به ما در مکتب خود معرفت آموختی آهسته آهسته عبادی-دزفول سه رباعی36 در ذهن وطن خیال آزادی بود دریای دلش زلال آزادی بود در گوش زمان اذان بیداری گفت بر بام وطن بلال آزادی بود آن بهء که سفیر استقامت باشیم آمیزهء غیرت و شهامت باشیم با گردن افراشته در عین غرور بگذار همیشه راستقامت باشیم عبادی-درفول اتاق من صفا میگیرد امشب و دستم را دعا میگیرد امشب مناجات و من و سجاد و تو دلم بوی خدا میگیرد امشب رضا علی اکبری-اقلید نامهها و نوشتههای این عزیزان در شمارههای آیندهء رشد معلم،چاپ خواهد شد."