خلاصه ماشینی:
"یاران امام در حالیکه از وضعی که پیش آمده بود ناراحت شده بودند،تضمیم گرفتند گنجشک را آرام کنند.
» لحظهای بعد گنجشک کمی آرامتر شد و در حالیکه با صدای لرزان جیکوجیک میکرد،روبهروی امام روی زمین نشست و با چشمان معصومش به امام خیره نگاه کرد.
بعد حضرت در حالیکه به یکی از یارانش اشاره میکرد فرمود:«با عصایی که در دست داری،همراه این گنجشک حرکت کن.
ای سرور و آقای من!» همینکه مرد از اتاق بیرون رفت،گنجشک نیز به دنبال او از پنجره بیرون پرید وقتی به وسط باغ رسید،گنجشک جلوی مرد به پرواز درآمد مرد هم در حالیکه عصایش را در دست گرفته بود به دنبال پرنده حرکت میکرد.
مرد،خوشحال بود از اینکه به پرنده و جوجههایش کمک کرده است؛اما آنچه بیشتر از هرچیز دیگر باعث شادی مرد شده بود رضایت و خشنودی خدا و اطاعت از امر ولی او حضرت امام رضا(ع)بود."