چکیده:
کارآیی و اثربخشی موضوعی است که در سخنرانیها و سمینارهای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد البته با درک مفهوم کارایی و اثربخشی توسعه حاصل نمیشود بلکه عواملی را که موجب نیل به کارآیی و اثربخشی است میبایست مورد توجه جدی قرار داد.یکی از آن عوامل نگرش جدید در زدودن منسوخ شدگی و نابهنگامی است. مدیریت و منابع انسانی مانند تجهیزات، ماشینآلات،کارخانههای فرسوده،اگر به موقع بازپروری،ترمیم،تقویت و تعویض نگردند موجب خسارت سنگین برای سازمان خواهد شد. یکی از گامهای اساسی در جهت ارتقای توسعه،شناخت علل و عواملی نظیر رضایت شغلی،کیفیت زندگی کاری،ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی است که موجب بهروز نبودن سازمان در ابعاد مختلف میشود. در این مقاله،ضمن تعریف کارآیی و اثربخشی و نابهنگامی و اهمیت آن به سه عامل مهمی که در به روز نبودن مدیران و در نتیجه کاهش کارآیی و اثربخشی نقش دارد،کاربرد نظریههای انگیزش در کاهش نابهنگامی و نیز شیوهها و تکنیکهایی که در محو یا کاهش به روز نبودن موثر است اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
(4) عوامل به وجود آورنده نابهنگامی حرفهای ادگار شاین معتقد است هنگامی که افراد وارد دنیای کار میشوند برای پیمودن مسیر شغلی خود به محرکی نیاز دارند که بتواند انگیزه و اشتیاق کافی در آنها ایجاد کرده و آن را توسعه دهند.
*ارائه نشدن آموزش مداوم:فعالیتهایی که در زمینه توسعه برنامههای آموزشی و بهرهوری نیروی انسانی در سطح سازمان ارائه میشود، بر دانش شغلی و بینش حرفهای افراد افزوده، موانع،محدودیتها،تهدیدات و فرصتهای موجود در مسیرهای رشد فعلی را هرچه بیشتر آشکار میکند.
«کافمن»یکی از صاحبنظران در مورد نابهنگامی در مدیران سه عامل مهم زیرا که نقش موثری در منسوخ شدگی مدیران میتواند داشته باشد،ذکر کرده است: الف-انفجار اطلاعات و تغییر و تحولات علمی پیشرفت روزافزون و سریع دانش و فناوری که به رشد متناوب تولید و توزیع اطلاعات جدید و انفجار اطلاعات منجر میشود که ناشی از انتشار کتابها،مجلات، تحقیق و پژوهش اختراعات بوده است.
3-تغییر سازمان:طی بررسیها و مطالعات انجام شده در آمریکا باید گفت حدود 66درصد از عظیمترین کمپانیها،حد اقل هردو سال یک بار اقدام به ادغام بعضی واحدها و رایانهای وظیفه مدیریت ایجاد سازگاری بین نیازها، توانائیها و قابلیتهای بالقوه افراد و نیازهای حرفهای سازمان و تعیین مسیر شغلی و پیشرفت حرفهای در طول عمر خدمت هر فرد است.
نظریههای دیگر انگیزش نظیر،سلسله مراتب نیازها(مازلو)،دوعاملی(هرزبرگ)، فراجویی(مککلند)،تقویت مثبت یااصطلاح رفتار(اسکینر)و نظریه برابری(آدامز) میتوانند مبنای حرکت کارکنان و مدیران در سازمان بوده و تمایل به توفیق در کار و افزایش بهرهوری را در آنها ایجاد و باعث کاهش نابهنگامی در حرفه گردد.