خلاصه ماشینی:
"یک نویسندهء آمریکائی که با او ملاقات کرده است چنین میگوید:وقتی با این مرد آرام،متواضع و کمادعا روبرو شدم،احساس کردم که یا یکی از اشخاص برگزیدهء روی زمین صبحت میکنم در صورتیکه من از هنگامی که بچه بودم او را میشناختم هنگامی که در(میسوری)اقامت داشتم در یکی از روزنامهها خوانده بودم که یکی از دانشمندان بزرک تلگراف بیسیم را اختراع کرده است بالاخره در سال 1920 روزی که در لندن در لقانطهئی مشغول صرف ناهار بودم سخنانی که بوسیلهء دستگاهی بنام(رادیو)منتشر میشد شنیدم.
مارکنی در سال 1901 دید که رؤیای زندگی او صورت حقیقت بخود میگیرد هماندم بآمریکا رفت و بانتظار علائمی که قرار بود از لندن بوسیلهء دستگاه بیسیم فرستاده شود،نشست،مارکنی که در آمریکا ساکن شده بود برای اینکه هوا را کنترل کند بادبادکی بآسمان فرستاد اما باد آنرا از هم درید بار دیگر بالونی ساخت بهوا فرستاد اما این بالون را هم باد باقیانوس پرتاب کرد،بالاخره مارکنی بادبادک دیگری ساخته منتظر شد."