خلاصه ماشینی:
"این مسأله میتوانستزمینهای برای تحول قهرمان باشد،اما نویسنده به سادگی از کنار امکانات خودش میگذرد؛امکاناتی که برایساختن شخصیت قهرمانش به وجود آمده است.
این توجیه دوگانه،حتی تحول فکری قهرمان را کم رنگمیکند؛چرا که حرکت فردی قهرمان،در بستری که زندگی میکند،یک رفتار خلاف آمد و نوعی طغیاناست و وقتی خواست قهرمان،بین این مسأله و آن ترس خرافی مردد میماند،منطق اصلی داستان کهمیخواهد به کسب هویت فردی یک انسان ارج نهد،زیر سؤال میرود.
درحالیکه نویسنده میخواهد پایان خوش و امیدوارکنندهای برای داستان رقم بزند،با این تناقضیا سؤال روبرو میشود که آیا تنها شناسنامهدار شدن پسرک مهم است یا رسیدن به یک هویت فردی واستقلال یافتن؟البته پایان داستان،میکوشد دومین ایده را اثبات کند،اما پیدا کردن یا دزدین یک شناسنامه،فرار به شهری دیگر و پرداختن به همان کارهایی که انجام میدهد،از جمله معرکهگیری،فقط در ظاهرتغییری برای پبسرک به وجود میآورد،ولی نمیتوان به پایداری و عمیق بودن این تحول دل بست.
نوعی دوستی کودکانه ظریف که به زیبایی در تمام داستان تنیده شده است،اما ناگهان&%10122NKKG101G% در پایان داستان،وقتی قهرمان(به تصویر صفحه مراجعه شود)میخواهد با«فری کولی»فرار کند،انگار نه انگار که آندخترک وجود دارد و بر ارتباطلطیف آنها آنقدر تاکید شدهاست.
این اشتباهات ریز ودرشت،رمان را به اثری تبدیل کرده است که دورنمای قابل قبولی دارد و در نگاه اول به نظر میآید که ما بااثری روبهرو هستیم که میخواهد در پشت مضمون فقر زدگی و نمایش بدبختی،نگاه تازهای ارایه بدهد امابا نزدیکتر شدن به جزئیات داستان،متوجه اشتباهات و ضعفهای بسیاری در داستان میشویم که بعضیاز آنها آنقدر واضح است که به نظر میرسد اگر نویسنده یا ویراستار یک بار آن را با دقت بازخوانی میکرد،میتوانست این نکات را اصلاح کند."