چکیده:
فیلون اسکندرانی یا یهودی حدود بیست سال قبل از میلاد به دنیا آمد و حدود چهل و پنج سال پس از میلاد از دنیا رفت.او زمان حیات خود،میان یهودیان موقعیت ممتازی داشت به گونهای که در نزاعی که میان یهودیان و حکومت وابسته به رم درگرفت،او در جایگاه سفیر یهودیان به دربار رم عزیمت کرد.فیلون یکی از متفکران بنام دوره افلاطونی میانه است که تاثیر عمیقی بر متفکران ادیان سامی بر جای گذاشت.بسیاری از مسائلی که بعدها از سوی متفکران ادیان ابراهیمی مطرح شد، نخستین بار فیلون آن را ارائه کرده است.ولفسن،مورخ امریکایی تاریخ فلسفه،تفکر غالب و حاکم بر قرن اول تا قرن هفدهم ادیان ابراهیمی را تفکر دینی یا فیلونی خوانده است.در این مقاله کوشیده شده تاثیر دیدگاه محوری فیلون یعنی لوگوس بر مسیحیت بررسی شود.
Philo of Alexandrian (Jewish) was born twenty years B.C. and died about forty-five A.D. He had a special position among other Jewish people during his life such that along with the conflict that was shaped between the Jewish and the government dependent to Rome، he went to Rome’s court as the Jewish ambassador. Philo is one the famous thinkers of the middle Platonic era and had a deep effect on the thinkers of the Semitic religions. Philo first presented many of the matters later presented by Ibrahimi religions. Wolfson، an American historian of history of philosophy، has called the religious thought or the thought of Philo as the most common and dominant thought of Ibrahimi religions from the first to the seventeenth century. In this article I have tried to investigate the effect of the central view of Philo، meaning logos، on Christianity.
خلاصه ماشینی:
"فیلون براساس واژگان فلسفی گمان میکند میان روح و ماده شکاف عظیم پرنشدنی وجود دارد؛در حالیکه پولس با استفاده از اصطلاحات آخرتشناختی،معتقد است کل انسان از طریق خلقت جدید در عیسا مسیح نجات مییابند.
یوحنا نظیر پولس که از مسیح ازلی در جایگاه کسی یاد میکند که«تمام اشیا را آفریده است» (کولسیان،1:61؛قرنتیان 8:6)و نظیر فیلون که از لوگوس ازلی به صورت چیزی سخن میگوید که«به واسطه آن جهان شکل و صورت گرفته است( wolfson,1982,1:261-282 )؛و نظیر حکمت سلیمان که از حکمت ازلی به صورت«صنعتگر همه چیز»(حکمت سیلمان،7:22) سخن میگوید.
خلاصه آنکه از نظر فیلون،لوگوس در تمام انسانها وجود دارد و نه اینکه او به صورت انسان روی زمین زندگی کند و این نشان میدهد که لوگوس در یوحنا کاملا متشخص است و روابط شخصی با خدا و با انسانها و نیز جایگاهی در تاریخ دارد؛در حالیکه لوگوس فیلون هرگز شخصی نیست،مگر در قالب استعاره.
7. فیلون بر شناختناپذیری مطلق خدا تاکید میکند؛اما هدف اصلی یوحنا اظهار این مطلب است که خدا در مسیح متجلی شده و لوگوس از طریق جسم انسان از ذات خدا پرده برداشته است.
یا او مدعی یکی بودن مسیح و حکمت ازلی یوحنا با لوگوس فیلون و حکمت کتاب حکمت سلیمان است بدون آنکه بپرسد چگونه یوحنا با آرای فیلون یا پولس آشنا شده است( wolfson,1956:pp.
نتیجهگیری در اینکه نویسندهی انجیل چهارم،یوحنا،و به باور برخی پولس از فیلون تاثیر پذیرفته،کتابها و مقالات بسیاری نوشته شده است و ما در فصلی که به این موضوع اختصاص دادیم،به اجمال به آن پرداختیم؛اما به نظر میرسد اختلافهای اساسی میان آن دو وجود دارد."