چکیده:
از نظر چارلز تیلور، سه معضل اساسی جامعه مدرن بدین شرح است:
1- به هم ریختن نظم سلسله مراتب سنتی - نظمی که به انسان و اشیاء، طبق جایگاهشان در زنجیره هستی، معنا میبخشد - که فرد را به خود
وانهاد و به او محوریت بخشید. بحران فقدان معنا و «فردگرایی» حاصل این طغیان بود.
2- تنظیمات اجتماعی را دیگر نه چنین نظمی بلکه ملاکی به نام «عقلانیت ابزاری» معین میساخت. ملاکهای اخلاقی رنگ باختند و اشیاء به مثابه
ابزارهایی برای حداکثرسازی رفاه مادی رخ نمودند. راهحلهای تکنولوژیک به قیمت تبعات زیستمحیطی و انسانی ترویج شدند که سرانجامی
جز محصور ساختن انسان و کممایه ساختن زندگی بشری در پی نداشت.
3- آزادی، که غایت آمال غربیان بود، زیر چکمه «استبداد مدرن»، که اینبار بوسیله دولتهای به ظاهر دموکراتیک رقم خورده بود، رنگ باخت.
درگیر و دار نهادهای مدرن و در حصار ساختارهای جامعه تکنولوژیک، نحو خاصی از زندگی تحمیل شد و اختیار از انسانها سلب شد.
خلاصه ماشینی:
"برخی گمان میکنند که چنین انحطاط پراهمیتی در طول سالیان یا دهههای اخیر رخ داده است - مثلا بعد از جنگ جهانی دوم، یا از دهه پنجاه - اما بعضی اوقات به نظر ______________________________ 1- Charles Taylor - استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه مکگیل میرسد که این سقوط از دوره تاریخی بسیار طولانیتری آغاز شده است: تمام دوره مدرن، از قرن هفدهم.
مسلما، بسیاری فکر میکنند که این دستآورد هنوز ناکامل است، و اینکه ترتیبات اقتصادی، یا الگوهای زندگی خانوادگی، یا عقاید سنتی راجع به سلسله مراتب هنوز آزادی ما را برای اینکه خودمان باشیم بسیار محدود میکنند، اما بسیاری از ما مردد هستیم.
از یک جهت این تغییر آزادی بخش بوده است، ولی یک ناراحتی گسترده نیز وجود دارد که عقلانیت ابزاری نه فقط حیطه خود را وسعت میبخشد بلکه همچنین تهدید میکند که زندگی ما را به تصرف خویش درآورد (و ما را زندانی خویش کند).
3- استبداد مدرن: این امر ما را به عرصه سیاسی میکشاند و به نتایج وحشتناک فردگرایی و عقلانیت ابزاری رهنمون میسازد؛ اینکه نهادها و ساختارهای جامعه صنعتی - تکنولوژیک به شدت انتخابهای ما را محدود میسازد، و اینکه آنها جوامع را نیز همچون افراد مجبور به بها دادن به عقلانیت ابزاری میکنند که در صورت تأمل اخلاقی جدی، هرگز مبادرت به انجام آن نمیکنیم.
جامعهای که ساختار آن حول عقلانیت ابزاری شکل گرفته است، تحمیل کننده محدودیتهای عظیمی برای آزادی است - هم در حیطه فردی و هم جمعی - زیرا صرفا تصمیمات اجتماعی ما نیست که به وسیله این نیروها متأثر میشود؛ زندگانی فرد نیز تاب تحمل حرکت بر خلاف جریان را ندارد."