چکیده:
آقای یوسفی اشکوری در این مقاله ضمن بیان زندگینامه مرحوم آیت الله طباطبایی رحمهالله از وی به عنوان یکی از مهمترین رهبران دینی مشروطه یاد
کرده و معتقد است وی بسیار روشن و نوگرا بود. ایشان معتقد است علمای مشروطهخواه در جریان مشروطه دو دسته بودند: یک دسته به دنبال تفسیر
دموکراتیک از دین بودند و دسته دیگر دین را اصل و مبنا قرار داده بودند و خواهان تدوین قوانین بر مبنای شرع بودند. طباطبایی و علمای نجف و مرحوم
نایینی از دسته اول بودند. وی همچنین نقش شیخ فضل الله را در روند مشروطه بسیار کمرنگ جلوه میدهد و معتقد است وی همزمان با مخالفت محمدعلی شاه
با مشروطه مخالف شد و ثبات رأی نداشت و در دورههای مختلف همواره با بهانههای مختلف و کارشکنیها مانع تحقق مشروطه بود. ایشان همچنین معتقد
است طباطبایی و بهبهانی از ابتدا خواهان مشروطه بودند و لذا این ادعا که مشروطه را انگلیسیها به دهان متحصنین انداختند و باعث انحراف عدالت خانه به
مشروطه غربی شدند، ادعایی نادرست است.
خلاصه ماشینی:
"شواهد و قرائن نشان میدهد که کسانی چون بهبهانی و به ویژه طباطبایی از سالیان پیش (حداقل در مقطع بستنشینی حضرت عبدالعظیم) بهطور مشخص در پی تأسیس نظام مشروطه و تشکیل پارلمان و مجلس شورای ملی بودند و لذا این نسبت که مشروطه (به گفته شیخ فضل الله نوری) در باغ سفارت و از کنار دیگ پلو انگلیسیها درآمد، نادرست و خلاف است.
4. بحث دیگر این که وی معتقد است علما و مشروطهخواهان مذهبی دو دسته بودند: دستهای در عین حفظ اصول دیانت، تأکید فراوان بر مبانی اجتنابناپذیر مشروطیت و تأمین آزادیهای مدنی و عرفی و حقوقی عمومی داشتند و میکوشیدند در بعد کلی و اصولی با تفسیر دموکراتیک از اسلام مشروطیت را با اسلام سازگار نشان دهند و در بعد شریعت و حقوق مدنی نیز حریم احکام قطعی (شرع بین) را حفظ کنند و حداقل آنرا با عرفیات درنیامیزند.
6. نکته دیگر این که مؤلف معتقد است در مشروطه دوم کسانی به قدرت رسیده بودند که یا در گذشته (در دوران مبارزه و تأسیس مشروطیت) در جناح استبداد بودند و یا نقش زیادی در بنای مشروطیت نداشتند و یا افکار رادیکالی و نوجویانهای داشتند که چندان با مشی اعتدالی و مذهبی عالمانی چون طباطبایی و بهبهانی سازگار نبود به همین جهت بین آنها و این دو عالم اختلاف افتاد."