خلاصه ماشینی:
"غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد سوزنی باید کز پای در آرد خاری «سعدی» نمیدانم برداشت و تعبیر شما،از واژهء عشق چیست؟!دیدهای نوجوانها در برابر این واژه، چگونه رنگبهرنگ میشوند؟!دیدهای چگونه،قلب تیر خوردهای را بر میز و نیمکت و در و دیوار،«خونین»میکنند؟!
اما مانعی ندارد که معلم و مربی،با زبان ساده توأم با عفت و همراه با خلوص و درایت، واژهء عشق را معنا و تفسیر کند و پاسخگوی پرسشهای بچهها باشد.
به یاد دارم در آن سالهای خیلی دور،که دانشگاه درس میخواندیم،دختر دانشجویی از استاد پرسید: -آقای دکتر!عشق یعنی چه؟ استاد که پیرمرد هفتاد و چند سالهای بود و همیشه چند جلد کتاب قطور زیر بغل میزد، گفت: -واژهء عشق...
آن هم،در روزگاری که انواع«رمانها»باز هوادار پیدا کرده و نوعی احساس عطش،دانه شده و دام!واژه عشق،برای بعضیها واژهء خطر بود و این برداشت،خود،«خطر»شد!
واژهء عشق را برای بچهها،چگونه معنی خواهید کرد؟چه خواهید گفت که قانع شوند و به سراب نرسند؟در این مورد،فکر کردهاید یا آن را دور از شأن میدانید؟!"