خلاصه ماشینی:
"فلا یشترط فیه التأیید، و مثال المملوک باجرة ان یستأجر دارا مملوکة او ارضا مدة معلومة ثم یقف منفعتها لمستحق آخر غیره فی تلک المدة و به یکون المراد من المملوک اما ملک الذات او ملک المنفعه9:وقف عبارت است از قرار دادن منفعت مملوک(هرچند مملوکیت از راه اجرت باشد)و یا قرار دادن غلهاش(مانند قرار دادن چند درهم)را برای مورد دارای استحقاق به صیغه،و لفظ خاص در مدتی که واقف نظر دارد،به این معنی که مالک عین را از هرگونه تصرف تملیکی حبس میکند و نگه میدارد و بهرهء آن را تبرع میکند در جهت خیر،به نحو تبرع لازم(نه جایز)با باقی ماندن عین موقوفه بر ملک واقف،و مدت حبس برحسب نظر مالک ملک است بنابراین مؤبد و همیشه بودن در وقف شرط نیست.
فعلا بحث در این است که بعد از وقف و ثبوت آن آیا عین موقوفه بر ملک مالک باقی میماند(همانگونه که پیش از وقف در ملک او بود،غایة الامر عین موقوفه نسبت به او مسلوب المنفعه است)یا اینکه به ملک موقوف علیه منتقل میشود،با قید نگاه داشتن آنکه از قابلیت نقل و انتقال میافتد؛یا آنکه بدون مالک میماند و تملیک کسی نمیشود؟ نظر فقهای مذاهب اسلامی در این باره فقهای امامیه بر این اعتقادند که با تحقق وقف، مالکیت واقف زایل میشود،و اختلاف آنها تنها در این است که آیا زوال عنوان ملک بهگونهء کلی است،یعنی نه در ملک مالک باقی میماند و نه به ملک موقوف علیه درمیآید؟و یا آنکه زوال عنوان ملک از آن بهگونهء کلی نیست،بلکه عین موقوفه از ملک مالک خارج و در ملک موقوف علیه داخل میشود؟ دستهای از فقها در این مسأله بین وقف عام(مانند وقف مساجد و مدارس)و وقف خاص(مانند وقف بر او لاد)تفصیل قائل شدهاند."