چکیده:
بر اساس تئوری مدرنیزاسیون تفکیکی، میتوان و بلکه باید محصولات تمدن غرب را به خوب و
بد واقعی تقسیم کرد و از محصولات خوب آن استفاده کرد. این تئوری، دیدگاه غالب اندیشمندان
اسلامی است که از جانب آنان به عنوان راهبرد عملیاتی مواجهه جوامع اسلامی با تمدن غرب ارایه
شده است. ظاهر معتدل و معقول نظریه که از تبلیغات خود غربیها نیز بهرهمند بوده است، مانع از
نگرشی انتقادی و عمیق به آن شده است. از آنجا که تبیین این تئوری به طور مستقل در مقاله دیگری
توسط نگارنده صورت گرفته است، این نوشتار مستقیما به نقد این دیدگاه میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"اکنون در جوامع انسانی و از جمله جامعه ما، هر فعالیتی، خواه هنری و یا غیرهنری، تنها در صورتی دوام و بقا خواهد داشت که از لحاظ اقتصادی، «سودآور» باشد و با توجه به تغییر ذائقه بشر به تبع اشاعه فرهنگ غرب در سراسر جهان، پر روشن است که هیچیک از هنرهای متعلق به تمدن ایرانی ـ اسلامی باقی نخواهد ماند، مگر آنکه تحت عنوان محقرانه، «صنایع دستی»، مبدل شود به فعالیتی کاملا اقتصادی و غیرخلاقه و لاجرم غیرهنری؛ چرا که وقتی «خلاقیت» رخت بربندد، «هنر» نیز به همراه او خواهد رفت.
بنابراین، دلیل اول صاحبان این نظریه چنین است که چون نظریه دین حداقل، ضرورت دین را در حوزه حداقل میپذیرد ـ زیرا معتقد است رابطه میان موضعگیری فردی انسان و سعادت، جز از طریق وحی قابل تبیین نیست ـ لذا مجبور است بر ضرورت حضور دین در دیگر حوزهها نیز صحه بگذارد؛ مگر آنکه چنین نظریهای قائل به حقانیت دو نظام ارزشی مستقل باشد که در آن صورت، میتواند به جدایی و حقانیت دو نظام حقوقی و دستوری مستقل و متفاوت برای سرپرستی معاش و معاد مردم رأی دهد.
چون اگر میگویند عدل و ظلم باید مبنای تنظیم اجتماعی باشد و این امور جز از طریق وحی امکانپذیر نیست و یا اگر میگویند مدیریت مادامی که به عهده دین نباشد، در دست کفر اسیر خواهد بود، همگی به همین استدلال سوم بازگشت دارند؛ زیرا در این حال، همه شئون حیات را به «پرستش» معنا میکنند و سپس میگویند اگر صورت ملکوتی آن در کار نباشد، پس پرستش حیوانی رخ مینماید."