چکیده:
تاریخ براساس شواهد و رویدادهای واقعی زندگی انسانی شکل میگیرد و تاریخنگار با مشاهده این رویدادها یا بر اساس نقل شاهدان سعی میکند توصیفها و تحلیلهایی علمی از آنها عرضه کند.این توصیف و تحلیل،البته در مطالعه بعد فرهنگی یک جامعه سهم به سزایی دارد.آنچه در این مقاله به آن پرداخته میشود این است که سرانجام، این توصیفها و تحلیلها از وقایع تاریخی بیشتر به صورت متونی زبانی(کتب و مقالات)برای آیندگان باقی میماند. به عبارت دیگر،حاصل تقریبا تمام این مشاهدات و تحلیلها،به یک نظام ارتباطی زبانی یعنی«متن»(به ویژه کلامی)تغییر یا تقلیل مییابد.بنابراین،اسناد و متون تاریخی تابع توانها و محدودیتهای زبان هستند.سؤالهای این مقاله از این قرارند:آیا تاریخنگاری مانند ادبیات داستانی تنها از طریق بازنمایی زبانی ممکن میشود؟متون تاریخی چه محدویتهای زبانی دربردارند؟تا چه اندازه متن تاریخی میتواند عینیت داشته باشد؟آیا میتوان سرشت تاریخ را متنی خواهد؟آیا روشهای روایتپردازی تاریخنگاری با روشهای روایتپردازی داستان تفاوت ماهیتی دارد؟
خلاصه ماشینی:
"تاریخ،زبان و روایت *امیر علی نجومیان دانشگاه شهید بهشتی چکیده تاریخ براساس شواهد و رویدادهای واقعی زندگی انسانی شکل میگیرد و تاریخنگار با مشاهده این رویدادها یا بر اساس نقل شاهدان سعی میکند توصیفها و تحلیلهایی علمی از آنها عرضه کند.
اما نخستین تفاوت هم در این است که تاریخنگار وقایعی را مورد توجه قرار میدهد که سرنوشتساز بودهاند(مسیر زندگی انسانها را دگرگون کردهاند)؛اما داستاننویس به وقایع ساده و به ظاهر بیاهمیت هم توجه دارد.
در نظریههای معاصر تاریخنگاری البته به این توجه شده است که تاریخ تنها نباید به شرح حال قهرمانها(آن هم قهرمانهایی که در هر دوره براساس ایدئولوژی دوران خود«قهرمان»خوانده میشوند)بپردازند و زندگی افراد عادی جامعه هم میتواند مورد توجه تاریخنگار قرار گیرد.
اما از سوی دیگر،یکی دیگر از شباهتهای بین روایت تاریخی و روایت داستانی این است که حد اقل در داستان واقعگرا(رآلیستی)ما با این ویژگی روبروییم که روایتگر در آنچه میگوید واقعیت محض را به نمایش میگذارد و دخالت خود را تا حدی که بیشتر مخفی میکند.
بدیهیست که تاریخنگار هم برای عینیت بخشیدن به روایت خود نقش خود را هرچه ممکن است کمرنگتر میکند تفاوت دیگر را ارسطو چنین تعریف میکند که داستان(یا بهطور دقیقتر نوع ادبی مورد مطالعهء ارسطو یعنی تراژدی)به حقایق کلی میپردازد؛درحالیکه تاریخ به وقایع خاص میپردازد.
منتقد ادبی در پی نمایش تناقضها و تنازعات درون متن است که تاریخ در حال شکلگیری دورانی را روایت میکند و تاریخدان معاصر سعی در بیان نظام متنی تاریخی دارد که در آن تاریخ مانند هر متن دیگر لفاظی،فن بلاغت،زاویه دید و روایت شخصی است."