خلاصه ماشینی:
"از این عدم تعلق خاطر جدی به کلیت فرهنگ ایران است که برای مثال تفکرات ایرانی در گرد و غبار هواداران نیچه محو میشود،بیآنکه بدانند او در قیاس با اندیشههای برآمده از کلیت فرهنگ این خاک هیچ حرف تازهای عنوان نکرده و به قول اقبال: باز این حلاج بیدار و رسن نوع دیگر گفت آن حرف کهن متأسفانه برخی از رسانههای مکتوب ما نیز تحت تأثیر همین شیوهء تفکر هستند و گروهی از روشنفکرنماها نیز با سطحینگریها و شیفتگی خود به هر اندیشهء غربی زیر دیگ بیهویتی را میتابانند.
یکی از این چهرهها که شهاب خیرکنندهای در پهنهء فرهنگ جهانی است شیخ شهاب الدین یحیی پسر حبش پسر امیرک،زاده و پروردهء سهرورد زنجان است که نه تنها بسیاری از اندیشمندان ایرانی بعد از خود را مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر آراء و افکار خود قرار داد،بلکه بارقههائی از شیوهء تفکر او را در برخی از اندیشمندان و متألهان غربی نیز میتوان یافت.
». این اندیشه خواه از مصر در قالب رع31خدای خورشید برآمده باشد یا از ایران به عنوان حقیقت مطلق،قدر مسلم این است که ارتباطی به فلسفهء یونان ندارد و سهروردی نیز در حکمة الاشراق مدلل میدارد که حکمت در ایران قدمتی حد اقل سه هزار ساله دارد.
*** علاوه بر شباهتهایی که تاکنون میان سهروردی و اندیشمندان غربی برشمردیم،همانندیهایی میان سهروردی و نیچه(0091-4481 م)نیز وجود دارد که به برخی از آنها که قابل تأملترند اشاره میشود:در قطعاتی از آثار نیچه،بخصوص در سه«استحالهء روح»و قطعهء«اشتیاق»صراحتا یا تلویحا به اندیشهء تعالی طلبی اشاره شد که در ادبیات غرب اصطلاحا Sublination گفته میشود و در فارسی به«والایش»و«تلطیف» ترجمه شده."