چکیده:
واژهها و یا نامهای ذکر شده در قرآن کریم،می توانند در دورههای مختلف تاریخی،مقام تعیین مرجع از وضوح بیشتر یا کمتری برخوردار باشند.به عنوان مبنایی کلی در رویارویی با متون،انتظار بدوی آن است که برخی از واژهها یا نامهای یاد شده در قرآن کریم که در صدر اسلام دارای مرجعی واضح بودهاند،به تدریج با دور شدن از آن عصر،با ابهام در مرجعیابی مواجه شده باشند.هیچ دور نیست که صحابه و تابعین درباره تعیین معنای یک واژه یا مسمای یک نام آگاه بوده باشند،اما به تدریج با دور شدن از عصر آغازین،با از دست رفتن بافت پیرامتنی از وضوح واژه یا نام کاسته شده باشد.آنچه دور از انتظار مینماید،حالت وارونه است؛یعنی واژهای یا نامی در عصر آغازین اسلام، یا ابهام در مرجعیابی روبهرو بوده باشد و در زمانی متأخر،درباره مرجع آن وضوح احساس شود. به نظر میرسد که این افزایش وضوح درباره واژه احقاف روی داده باشد.نزد نخستین مفسران،درباره احقاف دیدگاهها دور از وضوح و پر اختلاف است،در حالی که در سدههای بعدی بر وضوح این نام افزوده شده و از احساس ابهام درباره مرجع آن کاسته شده است.براین پایه،مطالعه احقاف،میتواند زمینه دستیابی به شاخص مناسبی برای مطالعه چنین رخدادی در روند تاریخی تفسیر باشد.
خلاصه ماشینی:
"نزد دیگر شاگردان ابن عباس سه طیف از اقوال را میتوان بازشناخت: مجاهد بن جبر مفسر اهل مکه بر اساس دقیقترین نقل از وی که روایت این ابی نجیح است، احقاف را اشاره به سرزمین خساف در منطقه حسمی دانسته است("خساف من حسمی"، تفسیر مجاهد،495/2).
تنها مورد از یاد کرد احقاف نزد ابن فقیه همدانی در اواخر آن سده دیده میشود که در ساقی از اخبار پیشینیان و کاملا بر اساس تفسیر ابن عباس ابن اسحاق و توسعه آن،احقاف را نام ریگستانی بین عمان تا عدن دانسته است(ابن فقیه،72)،بدون آنکه اطلاعات دقیقی درباره آن بیافزاید.
تحلیل لغوی واژه احقاف مروری بر اقوال لغویان و تمام آنان که به دنبال تحلیل واژگانی احقاف بودهاند،نشان از آن دارد که ایشان بیشتر میان سه معنای مرکزی،یعنی خمیدگی،انباشتگی و جنس زمین(معمولا ریگ) در تردد بودهاند؛برخی لغویان چون فراء و ابن قتیبه هر سه را مؤلفه معنایی احقاف شمردهاند (1)-این لهجه در متن لغات القبائل ابوعبید به حضرت موت و تغلب و در نقل سیوطی از این اثر به ثعلبه نسبت داده شده است.
بدین ترتیب،با وجود آنکه شناخت نسبی درباره احقاف در عصر نزول قرآن برای مخاطبان اولیه وجود داشته و اینشناخت نسبی در برخی از معتبرترین تفاسیر منقول از صحابه و تابعین بازتاب یافته است،اما غلبه آموزههای اخباریان،هم منابع تفسیری و هم منابع تاریخی جغرافیایی و حتی لغوی را تحت تأثیر نهاده و احقاف را از واژهای متعین با"الف و لام عهد"به یک واژه عادی و سپس از واژهای عادی به یک جاینام انتقال داده و جایابی آن را نیز از مناطق بین حجاز و شام به سوی یمن سوق داده است."