چکیده:
میزان تأثیر و جایگاه عقل در اخلاق در بینش فلاسفهی اخلاق،از جمله فیلسوف انگلیسی،دیوید هیوم(1776-1711 م.)مورد اعتنا و توجه فراوان بوده است.او دامنهی نفوذ و تأثیر عقل را در اخلاق بسیار محدود نموده و فقط سهمی فرعی و اعدادی برای آن قایل شده،زیرا سهم اصلی را از آن احساسات و عواطف دانسته است.وی تأثیرات عقل را در جنبههای مختلف اخلاق در قالب مضامینی چون «تصورات احکام اخلاقی،تأثیر انگیزشی،تأثیر معرفت شناسانه،تأثیر در تحقیقات فرا اخلاقی و جنبههای عملی»مورد بررسی قرار داده است.این فیلسوف انگلیسی با اینکه در اخلاق را بر روی عقل بسته است،بیصدا و شاید ناآگاهانه و بدون آنکه خود بخواهد،نشان داده که بدون تمسک به عقل،نمیتوانیم نظام اخلاقی داشته باشیم. نگارنده در این مقاله بر آن است که تأثیر و جایگاه عقل در اخلاق را از دیدگاه هیوم مورد بررسی و نقد قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
از اینرو،میتوان گفت که هیوم در این موارد،عقل را نه در برابر تجربه(و تنها به معنای تفکّر محض و استدلال ماتقدّم)2،بلکه به معنایی وسیعتر یعنی توان آدمی برای به دست آوردن هر نوع شناخت-خواه از طریق تفکر محض و خواه از طریق تجربه و استدلال علّی-به کار برده است؛حتی گاه از سخنانش چنین استنباط میشود که او شناخت به دست آمده از حواسّ،یا در واقع،آگاهیهای غیر استنتاجی را نیز در همین قلمرو جای میدهد.
1. در باب موضوعات قضایای اخلاقی،هیوم،ظاهرا تحت تأثیر کسانی چون شافتسبری و هاچسن،تنها به اوصاف نفسانی آدمی(ویژگیهای شخصیتی یا منشی و انگیزهها و اوصاف پایدار نفسانی)نظر دارد،و به افعال نیز فقط از آنرو که یگانه علامت و نشانهی درون آدمیان است میپردازد؛و اگر گاه خود فرد را-مثلا در مثالهایی که ذکر میکند-موضوع گزارههای اخلاقی قرار میدهد،از آن حیث که آن فرد دارای اوصاف نفسانی ثابتی است،چنین میکند.
Hume,David,Enquiries concerning Human understanding and principles of Morals,page 288-289.
دیگر آنکه شأنی که هیوم در این جا به عقل میدهد،فراتر از شأن کمکی مقدّمی و ابزاری است که به طور رسمی به آن داده است،زیرا در اینجا عقل صرفا به ارایهی اطلاعات و آماده کردن زمینه برای اینکه احساس وارد عمل شود و حکم اخلاقی کند نمیپردازد،بلکه پس از آنکه احساس،سهم خویش را ایفا کرد و در به دست دادن معیاری کلی و ثابت برای اخلاقیات فرو ماند،عقل وارد میدان میشود و به تصحیح احساسات میپردازد و معیاری کلی برای فضیلت و رذیلت پدید میآورد.