چکیده:
این مقاله سعی بر آن دارد تا با توجه به توصیههای بزرگان و صاحبنظران علم جامعهشناسی نظری، اهمیت و نقش کاربردی مفهوم در شناخت و ساخت نظریه را مورد بررسی قرار دهد.در این فرآیند ایهام دیالکتیکی معانی مفاهیم و یکی از مهمترین وجوه آن یعنی تقابل مفاهیم تحلیلی و مکتبی مورد توجه قرار گرفته و مسأله جداسازی یا یکیانگاری هرکدام از آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"» تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط میشود تمام تقسیمبندیهای موردنظر گولدنر به یک معنا نشان دهندهء تأثیر گرایشهای از پیش بوجود آمدهء نظریهپرداز است که اشاره به گرایشهای مکتبی پژوهشگر دارد و میتواند در زمینهء وسیعتری به عنوان مفروضات زمینهای یا در زمینهء محدودتری به عنوان مفروضات قلمرو خاص تعریف شوند که در قالبی کلیتر از چارچوب و زمینهء وسیعتر فرضیهء جهانی سرچشمه میگیرد.
» (Ibid) حال اگر در شناخت یک نظریه نتوان میان دو طیف معنا،ابهام را بازشناخت،در حقیقت مفاهیم ایدئولوژیک که وجه اختلاف میان مکاتب است را با مفاهیم فرامکتبی یا تحلیلی که وجه تشابه جامعهشناسان و ساماندهندهء نظم رشتهای جامعهشناسی است درهم آمیختهایم و نه تنها ساختار نظری رشتهء علمی جامعهشناختی را مخدوش ساختهایم بلکه از معانی چندگانهء مفاهیم تنها یکی از معانی را برگرفته و آن را تنها معنای واقعی مفهوم تلقی میکنیم.
» (Gouldner,1971,158) نتیجهگیری بنابراین به عنوان آخرین کلام بایستی گفت که نقش و کارکرد مفاهیم تحلیلی در نظریههای مختلف تنها وقتی خوب شناخته میشود و میتواند به تصحیح،گسترش و تکامل علم نظری جامعهشناسی منتج شود که از مفهوم بسته و محدود مکتبی آن جدا شود،تا بدین شکل هم بتوان هرکدام از مفاهیم تحلیلی یا مکتبی را در جای خود نشاند و تعریف نمود و هم در فرآیند فرامکتبی و فرانظری گسترش نظری رشتهء جامعهشناسی را در تحول و تکامل مفاهیم تحلیلی،که گسترهء واقعیتر جامعهشناسی است،شناخت و براساس چنین امکانی ساخت نظریههای جدیدتر را بررسی نمود.
در کاربریهای مختلف مفهوم در علم جامعهشناسی نظری نخست ایهام دیالکتیکی معانی مفهوم و سپس مهمترین وجه این تقابل یعنی تقابل مفاهیم تحلیلی و مکتبی به عنوان مهمترین نکات مورد توجه،بحث شده است."