چکیده:
جستوجو در تصاویر بلاغی نهجالبلاغه، از دلرباترین تحقیقات ادبی و زیباییشناسی ادب اسلامی
و ایرانی به شمار میرود. در این مقاله، به گونه ایجاز، به بخشی از این زمینه دلربا پرداخته میشود و
نمونههایی از تشبیه مرکب و تناسی تشبیه و معانی مجازی، و تمثیل به گونه مستقل و معکوس و
استعاره مکنیه و تخییلیه و ایجاز به صورت مستند و اجمال آورده میشود.
خلاصه ماشینی:
"ناصرخسرو در ابیات زیر، غفلت و جهل و هوای نفس را بهگرگ مانند کرده و جان خردمند را که از بر نفس برنیاید، به میشی ناتوان و نزار که بر گرگی درنده سوار شده است: این کالبد جاهل خوشخوار تو گرگیست وین جان خردمند یکی میش نزار است گوی از همه مردان خرد جمله ربودی گر میش نزار تو بر این گرگ سوار است (5) و در کتب بلاغت، «مطیه شرف» (مرکب افتخار) و «مطیه شباب» و «مطیه جهل»، از استعارات پرتوان و سودمند معرفی گردیده؛ چنانکه در بیت زیر از فرزدق، از «مطیه جهل» سخن رفته که افسار آن به کف نفس سپرده شده و به گونه استعاره تخیلی درآمده است: لعمری لئن قیدت نفسی لطالما سعیت و أوضعت المطیة فی الجهل (6) و همچنین در ابیات زیر بهترتیب از ابونواس و نابغه ذبیانی: ـ کأن الشباب مطیة الجهل و محسن الضحکات و الهزل (7) ـ فإن یک عامر قد قال جهلاو نعم مطیة الجهل الشباب (8) اسب نادانی و اسب شباب، که مرکبی گمراهکننده و کوبنده سوار خود است، در مقام نکوهش، با این استعارات بیان شده است.
چنانکه همین استعاره، در تعابیر قرآنی مکرر ملاحظه میشود: أکالون السحط (مائده: 42) تأکلون التراث أکلا لما (فجر: 19) انما یأکلون فی بطونهم نارا (نساء: 10) و «اکل» در مفهوم استعاری فانی کردن و از بین بردن، در ابیات زیر از ابن معتز بهکار رفته است: إصبر علی مضض الحسود فان صبرک قاتل فالنار تأکل نفسها ان لم تجد ما تأکله (13) که بیت نخستین، مشبه است و در آن، صبر، کشنده و فانیکننده حسود تلقی شده، و بیت دوم، مشبهبه است که آن، خودخوری آتش است که هرگاه چیزی نیابد که بخورد و از بین ببرد، خود بستر خویش را خاکستر میکند و نابود میشود؛ و این استعاره حسد، با تعبیر «شرار رشک» در شعر حافظ آمده است: «شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز» و تمثیل دیگری نزدیک به این کلام علی ـ علیهالسلام ـ در حدیث نیز آمده است که: «الحسد لیأکل الایمان کما تأکل النار الحطب»."