خلاصه ماشینی:
"ای آرزوی جان و دلم ای اله من درماندهام،ببخش بحال تباه من تو مایهء اید و تو آرام بخشدل تو چارهءغم من و پشت و پناه من حاجات من بر آرزو کارم گره گشای باران لطف ریز و فروشو گناه من واماندهام براه و ندانم که چاره چیست؟ زادم کم است و دور و دراز است راه من گریم برای توشهء کم یا که راه دور سرگشته است چون دل من اشک و آه من یا رب گناهکارتر از خود ندیدهام کس نیست در زمانه بروز سیاه من آوردهام بدرگهت اعمال ناروا تنها بلطف تست الها نگاه من خواهی مرا بآتش قهرت درافکنی؟ یا در دل جحیم دهی جایگاه من؟ پس چیست حاصل دل من زین امید و بیم ای مهربان خدای من ای پادشاه من مرد حق کرد پیاپی تکرار حاصل این غزل آتش بار هرچه تکرار نمود افزونتر شد دل پرتپش او خونتر گشت آمیخته با آوازش ضربان دل غم پردازش ناگهان نالهء او رفت فرو در نفسهای تب آلودهء او در گلو زمزمهء او بشکست پردهء کعبه برفتش از دست سخت لرزید و بیفتاد خموش بر زمین نقش شد و رفت ز هوش بیخود افتاد ز پیمانهء حق عاشق حق بدرخانهء حق"