خلاصه ماشینی:
"ابو الحسن میرزا شیخ الرئیس که در شعر«حیرت»تخلص میکرد،پس از درگذشت پدر خود مدتی در مشهد زیست و سپس بتهران بازگشت و بنا بامر میرزا محمد خان قاجار سپهسالار اول بسال 1279 قمری وارد مدرسه نظام شد و قریب دو سال در آنجا بادامه تحصیلات خود در رشته حساب و هندسه و فنون نظامی اشتغال یافت و چون حسام السلطنه پدر وی در هنگام احتضار او را مخاطب قرار داده و باتوجه بعلاقه و روحیات فرزندش بامور دینی و معنوی باو گفته بود:«فرزند ملاشو»از اینرو شیخ الرئیس از کار خود و کسب فنون نظامی باطنا ملول بود و بطوریکه خود نوشته است لباس نظام را عاریه میپنداشت و اوقات فراغت خود را بفراگرفتن علوم و معارف اسلامی و فنون ادبی از محضر شیخ جعفر ترک میگذراند و در این معنی چنین گوید: «...
نایب السلطنه بر گو بخراسانی زشت که شهنشاه جواب تو باین بیت نوشت آصف و ملک خراسان بمن ارزانی باد «هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت» وقتی شاهزاده ابو الحسن میرزا وارد«عشق آباد»شد از طرف ایرانیان مقیم آن حدود از وی تکریم فراوان بعمل آمد و در آنجا مدتی مردم را به اتحاد و یگانگی و اخوت دعوت کرد و با شرکت در مجالس موعظه و ارشاد و تدریس علوم دینی مورد توجه مسلمانان آنجا واقع شد و پس از دو ماه اقامت برای بار دوم عازم سفر حج گردید و در بازگشت باستانبول رفت و قریب دو سال در آنجا اقامت گزید و در آنجا نیز با تشکیل مجلس درس و خطابه بین ایرانیان آن حدود محبوبیتی تام یافت و بدربار سلطان عبد الحمید عثمانی راه پیدا کرد و اشعاری نیز در ستایش او سرود."