چکیده:
همه مطالب مقاله حاضر با قصد بررسی صحت و یا سقم نسبت انکار معاد جسمانی به ابنسینا با استناد به اقوال وی در کتاب «شفا» و «نجات» و آثار دیگر او تدوین شده است. حاصل کلام وی در مجموعه آثارش این است که معاد در دو صورت «جسمانی» و «روحانی» قابل تصور است، که نوع جسمانی آن قابل اثبات به برهان نیست. اما نوع روحانی آن را میتوان به برهان اثبات کرد. او بعد از تقسیم معاد به جسمانی و روحانی، تصدیق معاد جسمانی را به طریق شرعی و به حکم تصدیق خبر نبوت بر مسلمان فرض میداند. ولی با این حال معتقد است که سعادت نفسانی را اصلا قابلیت قیاس با سعادت بدنی نیست. بنابراین رغبت حکمای الهی به برخورداری از آن بسیار بیشتر از سعادت جسمانی است. به گونهای که اگر حتی سعادت بدنی را به ایشان اعطا کنند، به آن التفات و توجهی نخواهند داشت. وی بعد از تأکید بر این مسأله در صدد است تا توضیح دهد که چرا با وجود کمال بیشتری که در سعادت نفسانی است، مع ذلک انسانها از آن غافلند.بعد از ذکر علل بیتوجهی انسانها به کمالات برتر، سرانجام و در بخش پایانی با استناد به قول کسانی که وی آنها را «اهل علم» مینامد، میپذیرد که بعضی از نفوس انسانی که از آنها به عنوان «بدنیون» یا نفوس ساده یاد میشود، میتوانند معاد جسمانی داشته باشند، ام آن جسم، از جنس اجرام سماوی خواهد بود، که به عنوان آلت نفس در خدمت ایشان قرار میگیرد.نگارنده در سخن پایانی به فقراتی از دیدگاه شیخ اشاره کرده است که احتمال میرود به آن دلیل این بزرگوار در مظان اتهام قرار گرفته باشد و اما داوری را به خواننده واگذار نموده تا با مطالعه دقیق خود حق مطلب را به جا آورد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، میتواند بدون آلت جسمانی هم به حسب کمالات و نقصانها درک لذت و الم نماید و اساسا اعتراف به این امر راه را برای شیخ باز کرده است تا در گام بعدی بتواند تلویحا بگوید حتی اگر جسمی هم در آخرت در استخدام نفس در نیاید، هیچ مشکلی در مسأله ثواب و عقاب ایجاد نخواهد کرد، علاوه بر این، اگر راهی هم برای اثبات برهانی معاد جسمانی نباشد، خواهیم گفت که «رغبت حکمای الهی در نیل به سعادت روحانی بسیار بیشتر از گرایش ایشان در رسیدن به سعادت بدنی است.
مثلا چگونه میتوان دوام ابدی را با دوام امر متغیر فاسد مقایسه نمود؟ بنابراین، برای نفسی که در مقام تعقل با عقل و معقولش واحد یا قریب به واحد و مدرکش اکمل و افضل است، همچنین برای نفسی که عدد مدرکاتش بسیار بیشتر از چشم و گوش است و بر خلاف آنها که فقط ظاهر را درک میکنند، به عمق مدرکات نیز نفوذ دارد، چه جای مقایسه با ادراکات حسی و خیالی است؟ و چگونه میتوان لذت آن را با لذت حسی و بهیمی و غضبی مقایسه نمود؟ (الشفاء، ص 467- 466؛ النجاه، ص 687 – 686) شیخ در ادامه این بحث اعتراف مینماید که در همین عالم نیز، هر دو این لذتها وجود دارد لیکن انغمار ما در رذائل مانع احساس آن لذت است، به گونهای که حتی اگر اسباب بهرهگیری از آن برای ما فراهم شود، به همان دلایلی که پیشتر ذکر کردیم، آنها را طلب نکرده، به آن مشتاق نمیشویم؛ مگر اینکه از ریسمان بردگی شهوت و غضب آزاد گردیم."