خلاصه ماشینی:
"3. رویکرد تفهمی: این شیوهی تحلیل معلول تغییر رویکرد پوزیتیویستی به رویکردی است که ویژگیهای انسانی را مورد توجه قرار میدهد و مناسبات انسانی را متفاوت از روابط میان پدیدههای طبیعی میداند.
-این مسأله نیز اهمیت بازکاوی معیارهای تقسیمبندی را نشان میدهد که دریابیم در گروههایی مانند روحانیت،به صورتهای مختلف میتوان آنها را دستهبندی و ردهبندی کرد؛به ویژه آنکه حکم و کارکرد هر دسته از آنان متفاوت از حکم و کارکرد دستهی دیگر است.
ازاینرو،برای رسیدن از توصیف و تحلیل مناسب نسبت به مسائل فکری نیز توصیف شرایط داخلی یک جامعه اهمیت دارد.
توصیف شرایط حاکم و عوامل مشهود برای رسیدن به تحلیل مناسب کافی نیست و باید تحلیلگر به کیفیت تأثیر آنها بپردازد تا بتواند به صورت قطعی،چرایی و چگونگی پدیدهها را تحلیل کند.
نیاز به بازکاوی منطق رفتاری بازیگران اجتماعی-سیاسی -از آنجا که منطق رفتار با منطق اندیشه رابطهی تنگاتنگی دارد و از یکدیگر جداییناپذیرند،شناختن منطق ارتباط آنها،نسبت ارتباط آنها در گروههای مختلف و کیفیت تأثیر متقابل این دو منطق بر یکدیگر،در شناخت پدیدهها،جریانها و مناسبات فرهنگی،اجتماعی و سیاسی،نیازی اساسی است.
-هر جامعه به لحاظ بستر اجتماعی،فرهنگی و سیاسی ویژهی خود،منطق خاصی را برای رفتار بازیگران مختلف ایجاب میکند؛امری که بدون شناخت آن نمیتوان انتظار تحلیل درست از مسائل آن جامعه را داشت.
بررسی نسبت تعاملی اندیشهی بازیگران سیاسی و عمل سیاسی آنها نیاز به بازکاوی منطق تولید،تحول و بستر اندیشه،یکی از ضرورتهای اساسی در شناخت تحولات تاریخی-سیاسی است.
ازاینرو،تأکید بر بازکاوی این دسته از اصول اختصاصی برای مطالعهی تحولات تاریخی و از جمله در ایران معاصر نیز اهمیت ویژهای دارد."