خلاصه ماشینی:
"»[ص 20] کار بسیار خوب نویسنده در این داستان، هنگامی که چکیده و تحلیل کتاب«شالیزار سبز»نوشتهء محمد رضا یوسفی را به ویراستار پژوهشنامه احمد بروجردی سپردیم،او که هم کارشناس زبان و ادبیات فارسی است و هم اهل خطهء گیلان، نقد جداگانهای بر لغزشهای کتاب در کاربرد گویش گیلکی نوشت که پیش روی شماست.
نویسندهء عزیز شالیزار سبز،بدون شناخت کافی و توجه به تفاوت لهجهها و بسامدهای کاربردی و تفاوتهای مفهومی و رسمالخط نگارش گیلکی،به کاری نه چندان صحیح دست زده و نقصی بزرگ را بر شانههای داستان تحمیل کرده است؛نقصی که تنها با مشخص کردن موقعیت مکانی قصه و استفاده از لهجهء همان محل یا منطقه،برطرف میشد.
سه مصرع دیگر نیز میبایستی به این صورت نوشته میشد: بجاره واش بزه من تو را بوم تور عزیزالله!بدن می بازویا زور بجار آباد کونم،دوشمن ببه کور» در مورد این شعر باید اضافه کنیم که معنی ارائه شدهء(ترجمهء فارسی)آن در پینوشت آخر کتاب [شمارهء 13]نادرست است.
خدای بزرگ(عزیز)به بازوانم نیرو بده شالیزار را آباد کنم تا دشمن کور شود» در مورد رسمالخط واژگان گیلکی مورد استفاده در کتاب و رابطهء مفهومی ارائه شده در پینوشت آخر کتاب باید گفت که گژیهای فاحشی به چشم میخورد: 1-ورزاو[ص 5]باید ورزو یا ورزا نوشته میشد و معنی آن گاو نر است نه گاو ماده[شمارهء2 پینوشت].
تصاویر کتاب نیز اگرچه دربر گیرندهء بسیاری از خصوصیات اقلیمی و مردمشناسی محل داستان است و با حال و هوای زمان داستان همخوانی دارد، اما کاری ضعیف و پایینتر از حد متوسط ارزیابی میشود."