خلاصه ماشینی:
"و از آن جا که گفتمان به قول فوکو یک گزینش است،پس هر نقد فیلم،گزینشی است از قسمتهای مختلف فیلم که منتقد آنها را به میل خود کنار هم قرار میدهد تا به نتیجه مورد نظر دست پیدا کند.
«معنا غالبا از ناخودآگاه میآید و بیشتر بدون نیت قبلی، بنابراین این جا با دو جنبه از متن روبه روییم:از سویی هنرمند به محتوای افکارش(که تا پیش از انسجام نهایی بر آنها آگاهی ندارد)شکل میدهد و در نتیجه از نشانهها استفاده میکند؛و از سویی دیگر مخاطب این نشانهها را در سیستم پردازش اطلاعات خود معنایابی میکند،بنابراین مفهوم سیبی که در دست دختری کنار عکس مائو در فیلم دختر چینی(8691)است برای تماشاگر و فیلمساز ممکن است دو مفهوم متفاوت برانگیزد و دو کنش/احساس متفاوت.
در این میان فیلمسازان پست مدرن که از یک سو دغدغهء دریغ قهرمانان دوران گذشته را دارند و از سوی دیگر خود نیز انسان را محصول ابژهها و تعاریف گوناگون میدانند، برخورد صادقهتری با موضوع داشتهاند.
بیاعتقادی جهان(و در نتیجه هنرمند)پست مدرن به ارزشها،بدون این که خود به نظام ارزشی دیگری بدل شود،او را واداشته است که به شوخی و هجو ارزشهایی که زمانی جزء لاینفک سیما تصور میشدند،دست بزند.
فیلمسازان پست مدرن هر نوع ارزش و باوری مثل نیک بودن قهرمانهای مثبت،هنجارهای اجتماعی و روانی،قواعد پذیرفته شده ژانر،و خوشایند بودن فیلم برای تماشاگر را کنار میگذارند؛اما از آن جا که خود گزینهای در برابر آن ندارند،به شوخی و هجو ارزشهای تثبیت شدهء پیشین میپردازند."