خلاصه ماشینی:
"این موضوع در سراسر فیلم تکرار میشود و منحصر به میمونهای فضایی نیز نیست-که یکی از آنها ممکن است سر انتخاب محول کردن عاملیت به تایلور(به دلایلی که بعدا به آنها خواهیم پرداخت).
در این برداشت،خطر کردنی که نیچه از آن صحبت میکند میتواند تحت عنوان«فشار حمایت شدهی انسان سفیدپوست»خوانده شود-توجیهی برای استعمار و استثمار در کسوت«ارمغان آوردن فرهنگ برای وحشیها»یا«آوردن نور به تاریکی»؛بهر حال چنین برداشتی در تضاد است که با پاراگرفا کوتاهی که بلافاصله بعد از این متن میآید و در باب مسئولیت است: آری،حتی آنگاه که به خود فرمان میدهد.
چیزی که در این مقاله برای ما اهمیت دارد،تحلیل خاصی از این مسئله است که چه چیزی باعث میشود مردان باشگاه مشتزنی خود را تابع نوعی از ارادهی معطوف به قدرت میسازند که توسط تایلور اعمال میشود.
میتوان دید که چهطور این بیزاری تعمیم یافته در باشگاه مشتزنی به کار میآید اکثریتی که گلهوار به باشگاه مشتزنی و بعد هم به پروژهی جرح سرازیر میشوند،از طریق مصالحات درک شده توسط تبعیض مثبت، چالشهای فمینیستی علیه پدرسالاری،مورد تهدید قرار میگیرند،در واقع توسط نوعی زندگی که هر دوی اینها در آن رشد یافتهاند و از آن سود جستهاند.
اکنون او مردی عقیم شده است که به شکل احمقی که ارادهای ندارد و نمیتواند-با شاید هم نمیخواهد-بر زندگیاش تسلط داشته باشد،ترسیم شده؛ و جسم عقیم شدهاش بردگی ذهنیاش را باز میتاباند و در نقش نماد عالی فقدان قدرت و اراده در این فیلم خدمت میکند."